۱۶ مرداد ۱۳۸۴

چون تجربه نشان داده زندگی واقعا وقتی لذت بخش است که از مرحله مرحله انجام هر کاری لذت می بریم و نه وقتی اهداف بزرگ را انتخاب میکنیم و به آن نمی رسیم،

من امروز تصمیم گرفتم به سبک لاک پشتی خودم درس بخوانم، هر چه قدرم که طول بکشد هر رابطه ریاضی را که می بینم اثبات کنم، دقیقا روزی سی و پنج صفحه از کونتز را نخوانم، فقط برای دانشگاه هایی که از آنها خوشم می آید اقدام کنم، به هیچ استادی میل نزنم و فقط تماس با چند تایی که در زمینه تحقیقاتیشان کار کرده ام بسنده کنم، یه تز کارشناسی آسان و احتمالا بی ربط بردارم، ببینم می شود مساله انقباض زمان و مکان به هنگام حرکت چشم را با آزمایش هایی دقیق تر توسعه داد، یادم نرود من به یه بچه سر بزیر تبدیل نشده ام و همه کار هایی که انجام می دهم با صرف حداقل انرژی است، هی در محیط کار آموزی کنجکاو نباشم و با تمام قوا کار آموزی را دو در کنم، دیگر در ipm مقاله ای بر ندارم، ترم بعد را مرخصی بگیرم، keith jarrett گوش بدهم، کون گشاد گری کنم، GRE را دو در کنم، فیلم ها را با زیر نویس ببینم و به خودم برای فهمیدنشان فشار نیاورم، افراط کنم، افراط کنم، افراط کنم، تا خرخره مست کنم، به همه فحش بدهم، فکر کنم، به همه چیز گیر بدهم، دلیل هر چیزی رو بفهمم، سخت بگیرم، خودم را رها کنم و اهداف بزرگ رو دست بیندازم.

بی خیال.

هیچ نظری موجود نیست: