۲۵ شهریور ۱۳۸۵

اگه امروز یکی ازتون پرسید من چطورم بگید
خواسته بره جزیره نتونسته
جاش خواسته بره این پارکه درس داشته بازم نشده

جاش نشسته وبلاگ می نویسه

۲۴ شهریور ۱۳۸۵

واقفعیتش را بخواهید من اصلا نمی توانم هیچ کدام از اتفاق های زندگی ام را تجزیه تحلیل کنم
همیشه اتقاقی افتاده
و من با تاخیر بسیار طولانی فهمیده ام که به فاک رفته ام یا نرفته ام

حالا سخت ترین کار برای من این می شود که ببینم واقعا فلانی را دوست داشته ام یا دلم برای خانواده ام تنگ شده یا ایران را دوست دارم یا هر چیز شبیه این


جایش خودم را معتاد کرده ام به آشپزی و موسیقی
یه چینی داریم اینجا به نام جنگل

یه ایرانی به نام مهدی

i am armenian

۲۰ شهریور ۱۳۸۵

from complexity theory point of view,
every complex problem has a solution which is simple, and wrong.

it is amazing that the above statement is very well liked by an iranian mind.
it is amazing that a mind which is not able to solve even simplest problems, considers itself complex.
دیروز پشت تلفن وانمود کردم متوجه بغض مادرم نشدم

۱۳ شهریور ۱۳۸۵

my classes started today,
i do not have any laptop yet, thus i cannot write in persian.

people usually avoid eye contact, that is the difference.
at first i thought there is a problem with me,
but they are that way,
they avoid eye contact.
i like it.

i feel nothing, nothing is strange, nor disturbing.

i liked the iceland near the city,
but i had to share it with friends.

sharing is the problem.

it will be cold soon.