۷ تیر ۱۳۸۵

دوست دختر ما معلم زبان هم هست.
امروز نشسته بود و برگه های کلاسش رو صحیح می کرد. آخر امتحان یه سوال بود که از نوزبانان گرامی خواسته بود چند جمله ای درباره یه آدم معروف تو کشورشون بنویسن.

فکر می کنید درباره چه کسی نوشته بودن دخترها و پسرهای گلمون؟

حافظ
احمدی نژاد
احمدی نژاد
علی دایی
احمدی نژاد
دکتر چمران
صادق هدایت
احمد شاملو
احمدی نژاد

و همه از علاقه شون به افراد یاد شده گفته بودن

made my day

۲ تیر ۱۳۸۵

داشتم تو اینترنت می‌چرخیدم که این یارو رو پیدا کردم.

یه نگاه به این تیکه از سایتش بندازید:
Cosma Shalizi's Notebookes

جالب بود.

۳۱ خرداد ۱۳۸۵

این neurosis گروه خوبیه. یهو آروم میشه و یهو سنگین. همین فاصله گذاری بین وقتایی که سنگین میشه باعث میشه لحظاتی که اوج می گیره خیلی تاثیر گذار باشه.

پروژه ام درباره سیستم های دینامیکی غیر خطی یه. دینامیک غیر خطی یعنی تغییر. یه تغییر غیر قابل پیش بینی.
خیلی ضایه است آدم رو دینامیک غیر خطی کار کنه خودش ساده و یه خطی باشه. بدون موج. صاف.


من تنها ام. بدون موج. صاف. چیزی نمی تونه تو من موج ایجاد کنه. آسمون بیا ریخت نکبتت رو تو من تماشا کن.

۱۹ خرداد ۱۳۸۵

استاد پروژه ام وقتی دیروز داشت منو می رسوند خونه گفت من دفعه اول که شما رو دیدم فکر کردم از اونایی هستی که این چیه اسمش ماری جوآنا شبا می کشی و خوشحالی و کلاس نمیای
بعد که امتحان اول رو نمره اول شدی فهمیدم نه باهوشی منتها کاری که دلت نمی خواد رو نمی کنی

حالا ما چه جوری نمره اول شده بودیم؟ ماری جوآنا هم می کشیدیدم واقعا؟ آیا واقعا دلمون می خواد که تو ماشین استاد بشینیم و مزخرف بگیم؟ کسی جواب این سوال ها رو نمی دونه.

به قول tom waits تو آهنگ گنده در ژاپن جلز ولز قضیه رو دارم ولی از گوشت خبری نیست.

۱۶ خرداد ۱۳۸۵

حس عجیبیه

دور و بر نگاه می کنی می بینی پر از تهدیده
طرف رو نگاه می کنی
حس می کنی دلت می خواد ازش جلو اون تهدید ها محافظت کنی

خودت رو نگاه می کنی

حفاظت از یه نفر دیگه؟

تو خودت یه تهدیدی