امروز داشتم تو اینترنت ول میچرخیدم که این ویدئو را پیدا کردم. یک جورهایی به نظرم تأثیرگذار بود. شما هم ببینید:
این دختری که در این ویدئو می بینید ناشنوا است و اینجا دارد بعد انجام عمل یک عمل جراهی و پیوند یک قطعه الکترونیکی به گوش داخلیاش شنیدن را تجربه میکند. این هم چند ویدئوی دیگر از واکنش کسانی که از این وسیله استفاده کردهاند و خیلیهایشان برای اولین بار دارند شنیدن را تجربه میکنند.
این قطعه الکترونیکی که به این دختر پیوند زده شده cochlear implant نامیده می شود و برای برگرداندن شنوایی به کسانی که اعصاب شنوایی آنها سالم است اما گوش داخلی آنها به دلیلی تخریب شده (بیشتر موارد ناشنوایی هم از این دستهاند) طراحی شده است. اصول کارش هم ساده است. گوش داخلی انسان (بر خلاف چشم که دنیای دیگری است) عمل خیلی پیچیدهای روی سیگنال دریافتی اش انجام نمیدهد و عملا تنها کاری که انجام میدهد تبدیل فوریه گرفتن از سیگنال صوت و جدا کردن مولفههای فرکانسی صوت از هم است. ناحیههای داخلیتر گوش داخلی به فرکانسهای کمتر حساسند و ناحیه های بیرونیتر به فرکانس های بالاتر. این به مغز این امکان رو میدهد که از روی منطقهای که در گوش داخلی تحریک شده بفهمد محتوای فرکانسی صدا چه بوده است*. این قطعه الکترونیکی هم کاری که میکند این است که میآید اعصاب ناحیههای مختلف گوش داخلی را مستقیما با یک الکترود با توجه به محتوای فرکانسی صدا تحریک می کند و در نتیجه فرد ناشنوا «میشنود».
حالا این مقدمه را داشته باشید تا ادامه اش را بگویم.
یعد از آنکه این قطعه الکترونیکی همهگیر شد و ثابت شد که این وسیله در موارد زیادی برای افراد ناشنوا سودمند است همه انتظار داشتند که افراد ناشنوا از آن استقبال کنند. اما بر خلاف انتظار، جامعه افراد ناشنوا در آمریکا خیلی سرد با آن برخورد کرد و حتی انجمن ملی ناشنوابان آمریکا (NAD) اعلام کرد که شدیدا با استفاده از این وسیله مخالف است و کلی هم جنجال به پا شد که این وسیله دست اکثریت شنوا را برای هر چه بیشتر نادیده گرفتن حقوق اقلیت ناشنوا بازتر خواهد کرد و اصولا توصیه این وسیله به ناشنوایان این معنی را میدهد که مشکلی در ناشنوایان وجود دارد و نوعی توهین ضمنی به آنان است. در صورتی که هیچ اشکالی در ناشنوا بودن وجود ندارد و ناشنوایان به آنچه که هستند افتخار میکنند.
اما بعد کمی که گذشت و آب ها از آسیاب افتاد کم کم علت این مخالفتها معلوم شد. ظاهرا علت اصلی این مخالفت شدید و غلیظ این بود که ناشنوایان این وسیله را تهدیدی برای هویت خودشان میدیدند**. یعنی حداقل در آمریکا این گونه است که جامعه افراد ناشنوا برای خودش تبدیل به یک خرده فرهنگ شده است که اعضای این خرده فرهنگ را یک عامل مهم یعنی ناشنوا بودن دور هم جمع میکند. این خرده فرهنگ به فرد ناشنوا هویت میدهد و به او امکان می دهد در این روزگار نامراد دوام بیاورد. زبان اشاره هم این وسط نقش مهمی دارد و یک جورهایی زبان ملی این خرده فرهنگ است. حالا هر وسیلهای هم که شنوایی را به افراد ناشنوا بر گرداند مستقیما تهدیدی برای هویت این اقلیت خواهد بود و اگر سبب از هم پاشیدن این خرده فرهنگ نشود به طور حتم سبب ریزش اعضای آن می شود. به خصوص که به دست آوردن کمی شنوایی هم به معنی بی نیازی به زبان اشاره است و هرچه بیشتر این زبان که نقش مهمی در هویت جمعی افراد ناشنوا دارد نابود میکند. از آن طرف هم هزینه عمل پیوند در حدود صد هزار دلار است که خیلی از افراد ناشنوا امکان پرداخت آن را ندارند و این خودش بیشتر سبب ایجاد شکاف بین ناشنوایان فقیر و غنی خواهد شد. در نتیجه همه این داستان ها خیلی از ناشنوایان ترجیح می دهند از این وسیله جدید استفاده نکنند. برای آنها حفظ این خرده فرهنگ که تمام این سالهای اقلیت بودن به آن ها هویت داده تا حدی مهم است که حاضرند از آنجه نبودش رنجشان میدهد دست بکشند تا این جامعه سر و پا بماند.
کل این جریان شما را یاد چیزی نمیاندازد؟
درست حدس زدید. استعارهی دردناکی است.
پ.ن.:
* اینکه طبیعت از مسیر تکامل تبدیل فوریه را کشف کرده است هم جالب است.
** برای اطلاعات بیشتر می توانید این دو مقاله را بخوانید: اولی موافق و دومی مخالف. لحن خشمگین و انقلابی مقاله دوم هم خیلی جالب است.
این دختری که در این ویدئو می بینید ناشنوا است و اینجا دارد بعد انجام عمل یک عمل جراهی و پیوند یک قطعه الکترونیکی به گوش داخلیاش شنیدن را تجربه میکند. این هم چند ویدئوی دیگر از واکنش کسانی که از این وسیله استفاده کردهاند و خیلیهایشان برای اولین بار دارند شنیدن را تجربه میکنند.
این قطعه الکترونیکی که به این دختر پیوند زده شده cochlear implant نامیده می شود و برای برگرداندن شنوایی به کسانی که اعصاب شنوایی آنها سالم است اما گوش داخلی آنها به دلیلی تخریب شده (بیشتر موارد ناشنوایی هم از این دستهاند) طراحی شده است. اصول کارش هم ساده است. گوش داخلی انسان (بر خلاف چشم که دنیای دیگری است) عمل خیلی پیچیدهای روی سیگنال دریافتی اش انجام نمیدهد و عملا تنها کاری که انجام میدهد تبدیل فوریه گرفتن از سیگنال صوت و جدا کردن مولفههای فرکانسی صوت از هم است. ناحیههای داخلیتر گوش داخلی به فرکانسهای کمتر حساسند و ناحیه های بیرونیتر به فرکانس های بالاتر. این به مغز این امکان رو میدهد که از روی منطقهای که در گوش داخلی تحریک شده بفهمد محتوای فرکانسی صدا چه بوده است*. این قطعه الکترونیکی هم کاری که میکند این است که میآید اعصاب ناحیههای مختلف گوش داخلی را مستقیما با یک الکترود با توجه به محتوای فرکانسی صدا تحریک می کند و در نتیجه فرد ناشنوا «میشنود».
حالا این مقدمه را داشته باشید تا ادامه اش را بگویم.
یعد از آنکه این قطعه الکترونیکی همهگیر شد و ثابت شد که این وسیله در موارد زیادی برای افراد ناشنوا سودمند است همه انتظار داشتند که افراد ناشنوا از آن استقبال کنند. اما بر خلاف انتظار، جامعه افراد ناشنوا در آمریکا خیلی سرد با آن برخورد کرد و حتی انجمن ملی ناشنوابان آمریکا (NAD) اعلام کرد که شدیدا با استفاده از این وسیله مخالف است و کلی هم جنجال به پا شد که این وسیله دست اکثریت شنوا را برای هر چه بیشتر نادیده گرفتن حقوق اقلیت ناشنوا بازتر خواهد کرد و اصولا توصیه این وسیله به ناشنوایان این معنی را میدهد که مشکلی در ناشنوایان وجود دارد و نوعی توهین ضمنی به آنان است. در صورتی که هیچ اشکالی در ناشنوا بودن وجود ندارد و ناشنوایان به آنچه که هستند افتخار میکنند.
اما بعد کمی که گذشت و آب ها از آسیاب افتاد کم کم علت این مخالفتها معلوم شد. ظاهرا علت اصلی این مخالفت شدید و غلیظ این بود که ناشنوایان این وسیله را تهدیدی برای هویت خودشان میدیدند**. یعنی حداقل در آمریکا این گونه است که جامعه افراد ناشنوا برای خودش تبدیل به یک خرده فرهنگ شده است که اعضای این خرده فرهنگ را یک عامل مهم یعنی ناشنوا بودن دور هم جمع میکند. این خرده فرهنگ به فرد ناشنوا هویت میدهد و به او امکان می دهد در این روزگار نامراد دوام بیاورد. زبان اشاره هم این وسط نقش مهمی دارد و یک جورهایی زبان ملی این خرده فرهنگ است. حالا هر وسیلهای هم که شنوایی را به افراد ناشنوا بر گرداند مستقیما تهدیدی برای هویت این اقلیت خواهد بود و اگر سبب از هم پاشیدن این خرده فرهنگ نشود به طور حتم سبب ریزش اعضای آن می شود. به خصوص که به دست آوردن کمی شنوایی هم به معنی بی نیازی به زبان اشاره است و هرچه بیشتر این زبان که نقش مهمی در هویت جمعی افراد ناشنوا دارد نابود میکند. از آن طرف هم هزینه عمل پیوند در حدود صد هزار دلار است که خیلی از افراد ناشنوا امکان پرداخت آن را ندارند و این خودش بیشتر سبب ایجاد شکاف بین ناشنوایان فقیر و غنی خواهد شد. در نتیجه همه این داستان ها خیلی از ناشنوایان ترجیح می دهند از این وسیله جدید استفاده نکنند. برای آنها حفظ این خرده فرهنگ که تمام این سالهای اقلیت بودن به آن ها هویت داده تا حدی مهم است که حاضرند از آنجه نبودش رنجشان میدهد دست بکشند تا این جامعه سر و پا بماند.
کل این جریان شما را یاد چیزی نمیاندازد؟
درست حدس زدید. استعارهی دردناکی است.
پ.ن.:
* اینکه طبیعت از مسیر تکامل تبدیل فوریه را کشف کرده است هم جالب است.
** برای اطلاعات بیشتر می توانید این دو مقاله را بخوانید: اولی موافق و دومی مخالف. لحن خشمگین و انقلابی مقاله دوم هم خیلی جالب است.
۶ نظر:
کشف تبدیل فوریه از طریق تکامل خیلی کار سختی نیست. گوش داخلی انسان یک حلزون پیچ داره و هر چی بیشتر به مرکز حلزون نزدیک می شیم قطر این لوله کمتر میشه و مثل یک فیتلر پایین گذر عمل می کنه
آره مکانیزمش ساده است. ولی تکه جالبش اینه که طبیعت یه جورایی این تصمیم تکاملی رو گرفته صدا رو با فرکانس کد کنه. این اتفاق تو بینایی ما نیافتاده.
مثلا به دلیل اینکه ما نمی تونیم خیلی دقیق از روی صدا موقعیت منبع صوت رو حدس بزنیم همین تصمیم نکاملی هست. اطلاعات مکان سیگنال تو تبدیل قوریه از بین میره. بعضی از حانوران این اطلاعات مکان براشون مهمه و برای همین ساختار گوش شون پیجیده تره و یه تبدیل فوریه صرف نیست.
یاد مادر اون دختر بوکسور تو فیلم میلیون دالر بیبی افتادم.می گفت تو بی خود برای من خونه خریدی!حالا دولت کمک به من رو قطع می کنه....عالی بود
یک بار یک دختری وبلاگ ما را خواند و عاشقمان شد. بعد هم که ریدیم به روحش گفت با اینکه به روح من ریدی ولی یک چیزی در ته وجودت داری. یک سال بعدش اما که خوب فکر کرد گفت نه اشتباه کردم هیج چیزی ته وجودت نداری و تو با من بازی کردی. شمای
خواننده مثل آن دختر نباش
گوسسسسسسسفند
اي بابا...آقا بنويس ديگه
Thx to share
ارسال یک نظر