۸ فروردین ۱۳۸۶

من دیروز شنگول بودم طبق معمول
واسه همین دل به کار نوشتن ندادم
حس می کنم شخصیت غلامرضا خیلی تخت و یه بعدی شده

واسه همین سعی میکنم بهش عمق بدم

ببینید غلامرضا توانایی هایی هم داره
درسته که احمقه
اما بسیار هم باهوشه
مثلا همین حدس زدن هاش
بیشتر شون مستقیم میخوره تو هدف و درست از آب در می یاد
خیلی وقتا پیش میاد غلامرضا حدس هایی میزنه که جلوتر از زمان خودشه
یکی از افتخارات غلامرضا اینه که یکی دوبار حدس هایی زده که قبلا یه نفر دیگه برای ارائه دقیق و مدونش نوبل برده

مشکل غلامرضا اینه غالب ذهنی اش با این دنیا منطبق نیست
اون تخیل خوبی داره
ارتباط ها رو خوب می بینه
اما برای این دنیا طراحی نشده
اون نمی تونه تو دنیای وحشی و بی رحم ما زندگی کنه
غلامرضا دونه دونه سازو کارایی که به این دنیا حاکمه رو میشناسه
اما نظر به کله شقیش یا ذات تغییر ناپذیرش یا هر چیز مزخرف دیگه که من الان یادم نیاد نمی خواد کوتاه بیاد
می خواد خودش باشه
می خواد همون موجود کج و معوج باشه
و این میشه که این موقعبت های کمدی از برخورد اون با دنیا شکل میگیره

یه چیزی بگم که کمک می کنه غلامرضا رو بهتر بشناسید
جاهایی که غلامرضا می تونه بدون مزاحم خودش باشه
مثل رابطه اش با معدود دوس دخترهاش
یا نوشته های بی سر و ته اش
این بشر فوق العاده است
دنیای ذهنیش رو می ریزه رو دایره
و شما نمی تونید تحسینش نکنید
البته من تو این جور وقت ها هم بهش می خندم که خبلی شاکی می شه

غلامرضا همیشه پیش خودش فکر میکنه یه قربانیه
قربانی چی البته نمی دونم

این نوشته ها هم اگه حال داشته باشم و ادامه شون بدم یه جور دوره تفریحی برای منه
موجودات ضعیف و قربانی رو باید کرد تا بفهمن دنیا دست کیه

۷ فروردین ۱۳۸۶

چطوره یه موجود ابله خجالتی مردنی اضافه کنیم به این بلاگ؟
اسمشو چی بزاریم؟
غلامرضا
چطوره این غلامرضا رو بکنیم توالت شخصی
دونه دونه چیزایی که در دنیا رو اعصاب هست نسبت بدیم به غلامرضا خوب هاش رو هم برای خودمون نگه داریم
برای نمونه:

- غلامرضا امروز با دوستش بحت کرد
دوستش داشت به تلویح به غلامرضا میگفت تو عددی نیستی
غلامرضا هم چون واقعا عددی نبود ناراحت شد

- غلامرضا شخصیتش ظرافت هایی داره که باید غلامرضا باشی تا بفهمی
طبعا دیگران چون غلامرضا نیستند هیچ وقت نمی فهمند
غلامرضا دیگران رو به خاطر غلامرضا نبودن سرزنش می کنه اما هیچ وقت به زبون نمیاره
این تو خود ریختن غلامرضا رو داره پیر میکنه

- غلامرضا واکنشش به هر چیزی بستگی داره به زمانی که داره
اگه مجبورش کنی در لحظه واکنش نشون بده یه کار احمقانه انجام میده که معلوم میکنه تو کلش جا مغز گچ بار زدن
اما اگه بیشتر وقت داشته باشه اون وقت فرق میکنه
می شینه خوب فکر میکنه تا ببینه چه کار کنه
ننیجه همون واکنش احمقانه سابقه
البته این بار با یه توجیه احمقانه تر

- اگه می خوای از شر غلامرضا خلاص شی راهش این نیست که بهش برینی
باید یه جورایی نشون بدی که قبولش داری
اگه بهش برینی بدتر میشه. برای اینکه ثابت کنه که در موردش اشتباه کردی می چسبه بهت و هزار تا حرف احمقانه که حتی غلامرضای احمق هم در حالت عادی نمی زنه میزنه. بعد آدم به اشتباه فکر میکنه غلامرضا متوجه این که بهش داری می رینی نمیشه در صورتی که این طور نیست.

- غلامرضا اهل حدس زدنه
راجع به هر چیزی یه کم می دونه و بقیه اش رو حدس می زنه
البته تو این یه مورد معمولا مشکلی نیست
چون ما ها اصولا چیزی نمی دونیم نمی تونیم در حدسیات غلامرضا خدشه ای وارد کنیم
فقط بیچاره آدم هایی که واقعا یه چیزی می دونن و غلامرضا به پستشون می خوره

- غلامرضا عاشق اینه هر کاری درست انجام بده
در واقع غلامرضا عاشق اینه که بگن غلامرضا هر کاری رو درست انجام میده اما از اینکه بگن غلامرضا عاشق اینه که بگن غلامرضا هر کاری رو درست انجام می ده اصلا خوشش نمیاد.


برای این دفعه بسه
غلامرضا اون قدر ها هم احمق به نظر نمیاد که من نوشتم
من از این بشر بدم میاد چون توالت منه
اما اگه شما ببینیدش اینجوری درباه اش قکر بد نمی کنید
همون طور که درباره خودتون معمولا فکرهای بد نمی کنید

راستی دلم میخواد یکی یه کامنت بزاره با این مضمون: "آدم از چیزایی بیشتر از همه بدش میاد که تو خودش هست" تا من به هوش خرگوشیش آفرین بگم

اگه موسیقی خوب هم خواستید
آهنگ کش اومده گروه قارچ های عفونی (infected mushrooms - stretched) رو گوش بدین
من که گوش دادم راضی بودم

۴ فروردین ۱۳۸۶

واقعا شکه شدم
نمی دونم چی بگم

یکی از کسایی که باهاش دم خور بودم برای یه دوره زمانی
مرده
تصادف کرده و طرف هم فرار کرده

کجا هم تصادف کرده؟ اکباتان. نزدیک خونه ما

نمی دونم لینک بدم یا نه
از این که یه مشت مرده پرست رو رونه وبلاگش کنم حالم بهم می خوره

فکر کنم باید منتظر نوبت خودم باشم

۳ فروردین ۱۳۸۶

در چند روز گذشته اتفاق های بسیاری افتاد که ارزش گفتن ندارند
چند تا از همان بی ارزش ها را اینجا می نویسیم تا این صفحه پر شود.

- رفتیم یک سخنرانی بر ضد تئوری ریسمان
تنها نکته قابل ذکر این سخنرانی یک ایرانی بود که کنار ما نشسته بود و داشت به سوئدی دوستش می گفت ما ایرانی ها با عرب ها فرق داریم
منم پیرو همین قضیه تصمیم گرفتم اصولا دیگر درباره ایران با کسی حرف نزنم
واقعا ما ایرانی ها شورش را در آورده ایم
به هر کی که می رسیم مخش را کار می گیریم که ایران خیلی باحال است و ما در ایران حتی پارتی هم می رویم و ایران پیست اسکی دارد و فرهنگ ما خیلی قدیمی است و ما با بقیه خاورمیانه فرق داریم
تا به حال دیده اید یک ترک این طور مخ ملت را درباره کشورش کار بگیرد
یا یک چینی
یا یک آمریکایی
این معنی اش یه چیز است:
عقده حقارت
من که سعی میکنم دیگر درباره ایران حرفی به یک خارجی نزنم
به من چه
اصلا من ارمنی ام

- سال هم تحویل شد
من هم یک گلدان گل نرگس خریدم که مرا به خانواده ام در ایران وصل کند
که وصل کرد
قدرت گل نرگس را دست کم نگیرید
این رنگ زردش خواص ارتباطی دارد

- داشتم فکر می کردم درسم تمام شد برگردم ایران یک شرکت بزنم پروژه بگیرم انجام بدهم
یک زن قانع هم بگیرم
مهم هم نیست که هر لحظه امکان دارد در آن مملکت جنگ شود
مهم نیست نمی شود برای آینده برنامه ریزی کرد
مهم نیست هر سال فقط سی هزار نفر در تصادفات رانندگی در آن کشور می میرند و تهران آلوده ترین شهر دنیاست

البته مست بودم
فکر کنم همان دنبال پوزیشن phd باشیم بهتر است
باکاردی خورده اید؟
مستی خوبی دارد

- رفتیم دانمارک که باد همراه با تگرگ از ما استقبال کرد
ما هم الکل خریدیم برگشتیم

- ترم جدید شروع شد (در واقع این جا ترم نداریم quarter داریم)
من هم چند تا project course برداشته ام که وقت سر خاراندن نداشته باشم و فکر کردن و زیر آبی رقتن تعطیل شود

- تعامل بین آدم و دوست دخترش چقدر می تواند پیچیده باشد
آدم دلش می خواهد به جای آنکه یکی دیگر را در خواب ببیند او را ببیند
البته دیشب واقعا خواب او را دیدم
از وفاداری خودم دارد کم کم خوشم می آید
خواب ها قائدتا خوابند
با واقعیت فرق دارند

کلا واقعیت چیست؟ سیامک این طور واقعیت را تعریف می کند:
چیز تلخی که از آن کاکتیل درست می کنند

۲۳ اسفند ۱۳۸۵

خر بی خار مادر از خشکی خشتک خپلوگ زد اما من اسلام آوردم

به عبارت دقیق تر من یک امتحان دیگر دارم و دوست دارم یه مطلب بی ربط بنویسم که هم بستگی بین هر کلمه آن دقیقا برابر صفر باشد اما متاسفانه ما را در بچگی انگولک کردند و به زور زبان یادمان دادند و نا خود آگاه ذهنمان همبستگی یا correlation تولید می کند
یکی از معیارهای کمی که برای پیچیدگی پیشنهاد شده موجودی است به نام correlation complexity که در واقع حاصل جمع وزن دار همبستگی های موجود در سیستم است
این تعریف به همبستگی های با طول بالا تر وزن بیشتری می دهد و می گوید سیستمی که در آن می شود همبستگی هایی با طول زیاد پیدا کرد و در آن هر چیزی به چیز دیگری ربط داشته باشد احتمالا پبچیده تر است
واقعیتش اولش می خواستم یه چیز علمی بنویسم ما الان می بینم زیاد حسش نیست جایش یه کم فحش می دهیم به ملت

من امیدوارم این بمب گوگلی فیلم 300 برود تو ماتحت بمب گذاران و منفجر شود
من خیلی خوشحالم یکی پیدا شده به این غرور باستانی ما ریده
غروری که این قدر ارتفاعش کم است که با یک فیلم متوسط به راحتی می توان به آن گند زد واجب الریدن است
هر چه قدرم هم بمب بگذارید در حقارت شما تغییری ایجاد نمی شود
هر چه قدرم هم تی شرت درست کنید و رویش با خط نستعلیق کس و شر بنویسید آن هویت بی خاصیت ایرانی تان مثل یک وصله ناجور باقی می ماند
تمدن!
می گویند کورش آدمی بوده که خیلی اهل مدارا بوده
آخه کدام یک از شما یک اپسیلون شکل تسامح و آزادی هستید که حالا با ریده شدن به سمبل آن ناراحت می شوید
من واقعا نمی فهمم
آدم هایی که در تمام طول تاریخ به تمام اقوام دنیا دادند و از هر کدامشان یک جور مزوری یاد گرفتند برای چی ریشه هایشان را در 2500 سال قبل جستجو می کنند
برادر/ خواهر چرا ناراحت می شوی
ریشه های هر کس قائدتا در خور چیزیه که هست نه صد و هشتاد درحه مخالفش
ریشه شما بیشتر از کوروش آن همه قبیله ترکی بودند که برای هزار سال این مملکت جنده خانه آنها بود
ریشه شما دو هجوم مغول و تاتار است که از ما ایرانی یک مشت تن به جبر ده کون گشاد ساخنه است
ریشه ما اسلام و صاحبانش عربها است
ریشه ما هزار سال عرفان و از دنیا کنار کشیدن است
واقعا این آدم هایی که ریشه پرستند
چرا تخم نمی کنند بروند سراغ جاهای دیگر تاریخ ما و آنها را بفهمند

چرا یک نفر هم نشده در این مملکت وجود ندارد که جرئت کند بگوید این چیزی که ما به اسم آزادی و برابری از کوروش می کشیم بیرون
این چیزی که به اسم انسان دیندار مدرن از مولوی می کشیم بیرون همه وهم هایی اند که ما در عقده داشتن آزادی و برابری و تفکر مدرن از خودمان اختراع کرده ایم
چرا ما تخم نمی کنیم هیچ چیز نبودن و خالی بودن خودمان را ببینیم
چرا ما جرئت نمی کنیم با مزه مزه کردن تلخی این حقیقت که چه موجودان حقیری هستیم از حقارتمان غرور بسازیم
ما در این دنیا حقیریم
ناسا را ایرانی ها نمی چرخانند
سهم ایرانی تبار ها در بازار تکنولوژیک آمریکا آن قدر ها هم بزرگ نیست و ما با اختلاف زیاد از کشور های دیگر آسیایی قرار داریم
ما در خارج از ایران هم هیچ گهی نیستیم
و در داخل ایران
تا کی می خواهیم با این توهم که از همه بهتریم زندگی کنیم

آن آدم هایی که پتیشن امضا می کنند دارند سند یک چیز را امضا می کنند
سند اوهام پرست بودنشان را
برای یک اروپایی تاریخ جزیی از وجود طرف است
اما برای ما
تاریخ افتخار است
تاریخ یک مخدر است
من واقعا با این مخدر مشکل دارم
من کلا از هر چیزی که به نحوی به آدم کمک کند خودش را دور بزند و با آن چیز منحطی که هست رو به رو نشود خوشم نمی آید

حیف این موزیک و این حس نوشتن که خرج این موضوع ابلهانه کردم

حالا می فهمید correlation complexity یعنی چی؟ یعنی همبستگی با طول کم ممنوع! یعنی هویت شما نباید مستقیم وصل باشد به چیزی. یعنی اگر هم تاریخ هست باید با یک پروسه طولانی و بلند مدت مصرف شود و در درون ما تکرار شود و صورت خودش را پیدا کند. اینقدر که نتوان به راحتی رفت سراغ سرچشمه هویت ما و آن را با یک حرکت از ما جدا کرد. اگر آن قدر که ادعایتان می شود فرهنگ غنی و پیچیده ای دارید نباید بشود با یک فیلم ابلهانه بلایی سر هویت شما آورد. این هویت اگر آن چیزی که ما ادعا می کنیم باشد باید بتواند همه چیزهایی که علیه ما هست را پس بزند و خودش را به بقیه دنیا نشان دهد.
اگر هم که اون چیزی که ادعا می کنید نیست زیاد همش نزنید بوش در میاد این یه ذره آبرو نداشته ما هم از دست میره تو دنیا.

پی نوشت: من قصدی برای خود زنی ندارم. از هنوز مزه مزه نکرده تف کردن تاریخ این مملکت شاکی ام. هر چیزی در این مملکت بدون فهمیده شدن تبدیل به یه جک می شود. از جمله همین پست. یه چیزی طرف شنیده که نباید تو سر خود زد بلکه باید خود را شناخت همان را می آید تحویل آدم می دهد. همان طور که جلو سوال همیشگی حقارتش جواب آماده ایران باستان را دارد. این آنقدر اعصاب خورد کن هست که یه بار هم من یه پست شبیه این بنویسم.

۱۹ اسفند ۱۳۸۵

آقا دیروز یه دختر چینی روی دست حاجی تون بلند شد
در کمال ناباوری ربات دختره عالی کار می کرد و ما هر کار می کردیم بدون تف مالی رفتار آدمیزادی نمی توانستیم از مال خودمان بگیریم

نتیجه می گیریم وقتی بدون فکر کردن کافی و خوندن متریال مربوطه شروع کنی به برنامه نویسی آخر رویت کم میشود
برنامه نویسان
از من می شنوید قبل از شروع به کد نوشتن خوب فکر کنید