نوشتن از حال و روزگارم در این وبلاگ برایم سخت شده. این قدر مطلب علمی تخیلی اقتصادی تویش نوشتهام که همه خواننده های وبلاگ شدهاند آدمهای متفکر. هر آدم با حیایی باشد خجالت میکشد جلوی اینها جفنگ بگوید. به هر حال من که حیا ندارم بنابراین میخواهم کمی درباره خودم بنویسم.
حالا من کی ام و چه کاره هستم؟ واقعیتش نمیدانم چه کاره هستم اما چون معمولاً وقتی کسی میخواهد بگوید چه کاره است تحصیلاتش را لیست میکند من هم همین کار را میکنم.
من یکی از محصولات دبیرستان علامه حلی تهران هستم. از دوران دبیرستانم زیاد خاطره خوبی ندارم. خاطراتم منحصر میشود به توهم نبوغی که به واسطه دبیرستانم داشتم، تعطیلی خانوادهام و درگیری ام با همه چیز و همه کس. به عبارت دیگر یک نوجوان نابالغ کاملا معمولی روی اعصاب بودم.
بعد هم که گل کاری من در کنکور بود. رتبه دویست و خورده ای من به دلیل کود سرشاری که به پای من ریخته بودند اصلا انتظارها را برآورده نکرد. در نهایت هم نظر به جو گیری و اینکه فکر میکردم مهندسی برق مهندسی برای دانشمندان است به ترتیب مهندسیهای برق را در برگه انتخاب رشته سیاه کردم که سومیاش یعنی برق امیرکبیر قبول شدم. نتیجه هم شد یک لیسانس بیخود برق کنترل از امیر کبیر با کارنامه ای درخشان. علت درخشش خیره کننده من هم زیاد فکر نکنم غیر قابل حدس زدن باشد. علف کشیدن و تنبلی و بی عاری و افسردگی به واسطه شبیه بودن دانشکده مهندسی برق امیرکبیر به هر چیزی جز محل کسب علم و سایر بیماریهای شایع آن سن. واقعاً از درسهای دوره برقم زیاد چیزی یادم نیست. بزرگترین دستاوردم هم در خیلی از درسها ده گرفتن بدون رفتن سر کلاس و البته مشروط نشدن بود. هر چند آن یکی دو سال آخر یکم به خودم آمدم و بعضی از درسها را ده نشدم و در نتیجه معدل کلم از قعر جدول آمد به وسطهای جدول. یک بار آمار گرفته بودند من در صد و خورده ای نفر ورودی دوره خودمان دقیقاً نفر پنجاه بودم.
برای فوق تصمیم گرفتم دیگر اشتباه دوره لیسانس ام را تکرار نکنم و رفتم یک رشته مافوق علمی در یک دانشگاه خوب در سوئد خواندم. رشته فوقم یک موجود بین رشته ای بود که تمرکزش روی مطالعه سیستمهای پیچیده بود و ترکیبی بود از فیزیک و ریاضیات کاربردی و علوم کامپیوتر. واقعاً هم رشته جالبی بود و ارزش خواندنش را داشت و دید منسجمی به من داد.
برای دکترا من که دیگر خیلی جو علم گرفته بودتم تصمیم گرفتم بروم یک علم پایه ای - ریاضی بخوانم. مشکل اینجا بود که به واسطه کارنامه گلگون کفن دوره لیسانسم با این که نمره های فوقم خوب بود نتوانستم از یکی از ده پانزده دانشگاه اول در ریاضی پذیرش بگیرم و در نتیجه با سقوط به دسته دو سر از یک دانشگاه متوسط در وسط مزارع تکزاس در آوردم. به هر حال من ایرانی بودم و این طور که میگفتند آویزان شدن به یک دانشگاه متوسط آمریکایی هم برایم بهتر از برگشت به ایران بود؛ بنابراین من هم به این دانشگاه رضایت دادم. من در این دانشگاه من چهار سال ماندم. همه درسهای دوره دکترا را گذراندم و امتحانات جامع دکترای ریاضی و سایر مزخرفات مربوطه را پاس کردم و دو سالی هم تحقیق کردیم و به یکی دو نتیجه قابل انتشار در مجلات علمی هم رسیدیم و بعد از چهار سال جهد علم شدیم عبد (ABD = All But Dissertation). اما دکترا در آن دانشگاه کذایی به دلایل مختلفی که الآن حسش نیست توضیح بدهم به مزاج من انگار نمیساخت. کم کم من شروع کردم به پنچر شدن و هر روز خواب فرار از آن دانشگاه را دیدن. وقتی هم در تابستان گذشته این امکان فرار پیش آمد و یک پیشنهاد کار خوب به این عبد حقیر شد، این عبد با کله پیشنهاد مربوطه را قبول کرد. از دکترایم هم واقعاً چیزی نمانده بود. شاید یکی دو ترم دیگر تحقیق برای رسیدن به یک نتیجه دیگر و جمع و جور کردن نتیجه کارها و یک ترم هم نوشتن تز و دفاع از آن که البته به آنجای عبد.
الآن هم در برزخ بین شروع کارم در نیویورک و فارغالتحصیل شدن با یک فوق ریاضی از دانشگاه مربوطهام و یک لنگم تکزاس است و آن یکی نیویورک و حومه.
بنابراین من رشتهام اقتصاد و امثال آن نیست. در نتیجه حواس شمای خواننده باشد ممکن است وقتی در مورد اقتصاد مینویسم پرت و پلا بگویم. هر چند تا جایی که سوادم قد بدهد تمام تلاشم را میکنم این طور نشود و اگر یک موضوع را به همراه حواشی آن نمیفهمم دربارهاش ننویسم. اما کلا به هر چیزی که من می گویم شمای خواننده مشکوک باش.
آهان این وسط در همان تابستانی که داشتم ریشه دکترایم را از جایش در میآوردم ازدواج هم کردم. طرفم میتوانست مزاج سردم را تحمل کند و آدم خجسته ای مثل خودم بود، بنابراین معامله مان شد که البته مایه شگفتی است؛ چون من از این جور آدمهایی هستم که دخترها اول جذبش میشوند و بعد میفهمند چه گهی هستم و به غلط کردن میافتند. این طرف ما که هنوز به غلط کردن نیفتاده. الآن هم برنامه مان این است که دوتایی مثل دو کفتر عاشق با هم زندگی بسازیم و خانه بخریم و خانه را پر از اثاث کنیم و ریشه در بیاوریم و از خانه بدوشی در بیاییم و از این جور کارها.
محل کارم در نیویورک هم که طبیعتا نمی تونم بگویم کجا است به نظر جای جالبی می آید. این امکان را به من میدهد که در وسط خیلی چیزها باشم و از کار فعلی که جنبه کمی و محاسباتی و برنامه نویسی دارد شاید بعداً به سمت روزنامه نگاری هم بروم.
این مطلبهای علمی تخیلی هم که مینویسم برای من تمرین نوشتن و روزنامه نگاری است. تمرین ته و توی چیزی را در آوردن و چلاندن یک موضوع. بیشتر آن هم محصول به پوچی رسیدن من و در نتیجه به جای درس خواندن گیر دادن به دور و برم است. چون جامعه فارسی زبان واقعاً از نظر اطلاعات فقیر است و برداشتش از مسایل دنیا عمدتاً رونوشتهای دست چندم از یک سری پروپگاندای خاص است، نتیجه را به فارسی مینویسم بلکه چند نفر فارسی زبان کمی روشن شوند. در نهایت مخاطب این وبلاگ هم عامه است و من دنبال نوشتن مطالب تخصصی نیستم.
برای آنهایی هم که تا ته این مطلب را خواندهاند یک جایزه دارم. من تعدادی مطلب نیمه کاره دارم که ماندهام کدام را تمام کنم. شمای خواننده بگو کدام را بیشتر دوست داری بخوانی؟ مطلب ها این ها هستنند:
1 - ضعفهای متدولوژی غالب علم اقتصاد
2 - چرا آمریکاییها چاقند؟
3 - کارت اعتباری وسیله ای برای انتقال ثروت از فقرا به ثروتمندان
4 - خرد رفتن آموزش عالی در آمریکا - چگونه دانشگاه های آمریکا تبدیل به کورپوریشن هایی پول دوست شدهاند
5 - افسانه اقوام آریایی – آیا واقعاً قوم آریا وجود داشته و به ایران مهاجرت کرده است؟
6 - آینده بلند مدت چین – آیا رشد چین متوقف خواهد شد؟
7 - چگونه بانکهای کلاهبردار در آمریکا از تعقیب قانونی در دولت اوباما معاف شدند
8 - لابی گری چه بلایی سر دموکراسی در آمریکا آورده است؟
9 - بیمه درمانی در آمریکا – چرا درمان در آمریکا این قدر گران است؟
10- جهانی سازی و نابودی تولید صنعتی در آمریکا – آیا جهانی سازی لزوماً خوب است؟
11- آمریکا و کیفیت اداره عراق را در چند سال اول بعد از سقوط صدام - چه طور شد عراق با این شدت به فنا رفت؟
12- مقصر واقعی در بحران اروپا چه کسی است؟
13- چرا رشد نابرابری در آمریکا نگران کننده است؟
حالا من کی ام و چه کاره هستم؟ واقعیتش نمیدانم چه کاره هستم اما چون معمولاً وقتی کسی میخواهد بگوید چه کاره است تحصیلاتش را لیست میکند من هم همین کار را میکنم.
من یکی از محصولات دبیرستان علامه حلی تهران هستم. از دوران دبیرستانم زیاد خاطره خوبی ندارم. خاطراتم منحصر میشود به توهم نبوغی که به واسطه دبیرستانم داشتم، تعطیلی خانوادهام و درگیری ام با همه چیز و همه کس. به عبارت دیگر یک نوجوان نابالغ کاملا معمولی روی اعصاب بودم.
بعد هم که گل کاری من در کنکور بود. رتبه دویست و خورده ای من به دلیل کود سرشاری که به پای من ریخته بودند اصلا انتظارها را برآورده نکرد. در نهایت هم نظر به جو گیری و اینکه فکر میکردم مهندسی برق مهندسی برای دانشمندان است به ترتیب مهندسیهای برق را در برگه انتخاب رشته سیاه کردم که سومیاش یعنی برق امیرکبیر قبول شدم. نتیجه هم شد یک لیسانس بیخود برق کنترل از امیر کبیر با کارنامه ای درخشان. علت درخشش خیره کننده من هم زیاد فکر نکنم غیر قابل حدس زدن باشد. علف کشیدن و تنبلی و بی عاری و افسردگی به واسطه شبیه بودن دانشکده مهندسی برق امیرکبیر به هر چیزی جز محل کسب علم و سایر بیماریهای شایع آن سن. واقعاً از درسهای دوره برقم زیاد چیزی یادم نیست. بزرگترین دستاوردم هم در خیلی از درسها ده گرفتن بدون رفتن سر کلاس و البته مشروط نشدن بود. هر چند آن یکی دو سال آخر یکم به خودم آمدم و بعضی از درسها را ده نشدم و در نتیجه معدل کلم از قعر جدول آمد به وسطهای جدول. یک بار آمار گرفته بودند من در صد و خورده ای نفر ورودی دوره خودمان دقیقاً نفر پنجاه بودم.
برای فوق تصمیم گرفتم دیگر اشتباه دوره لیسانس ام را تکرار نکنم و رفتم یک رشته مافوق علمی در یک دانشگاه خوب در سوئد خواندم. رشته فوقم یک موجود بین رشته ای بود که تمرکزش روی مطالعه سیستمهای پیچیده بود و ترکیبی بود از فیزیک و ریاضیات کاربردی و علوم کامپیوتر. واقعاً هم رشته جالبی بود و ارزش خواندنش را داشت و دید منسجمی به من داد.
برای دکترا من که دیگر خیلی جو علم گرفته بودتم تصمیم گرفتم بروم یک علم پایه ای - ریاضی بخوانم. مشکل اینجا بود که به واسطه کارنامه گلگون کفن دوره لیسانسم با این که نمره های فوقم خوب بود نتوانستم از یکی از ده پانزده دانشگاه اول در ریاضی پذیرش بگیرم و در نتیجه با سقوط به دسته دو سر از یک دانشگاه متوسط در وسط مزارع تکزاس در آوردم. به هر حال من ایرانی بودم و این طور که میگفتند آویزان شدن به یک دانشگاه متوسط آمریکایی هم برایم بهتر از برگشت به ایران بود؛ بنابراین من هم به این دانشگاه رضایت دادم. من در این دانشگاه من چهار سال ماندم. همه درسهای دوره دکترا را گذراندم و امتحانات جامع دکترای ریاضی و سایر مزخرفات مربوطه را پاس کردم و دو سالی هم تحقیق کردیم و به یکی دو نتیجه قابل انتشار در مجلات علمی هم رسیدیم و بعد از چهار سال جهد علم شدیم عبد (ABD = All But Dissertation). اما دکترا در آن دانشگاه کذایی به دلایل مختلفی که الآن حسش نیست توضیح بدهم به مزاج من انگار نمیساخت. کم کم من شروع کردم به پنچر شدن و هر روز خواب فرار از آن دانشگاه را دیدن. وقتی هم در تابستان گذشته این امکان فرار پیش آمد و یک پیشنهاد کار خوب به این عبد حقیر شد، این عبد با کله پیشنهاد مربوطه را قبول کرد. از دکترایم هم واقعاً چیزی نمانده بود. شاید یکی دو ترم دیگر تحقیق برای رسیدن به یک نتیجه دیگر و جمع و جور کردن نتیجه کارها و یک ترم هم نوشتن تز و دفاع از آن که البته به آنجای عبد.
الآن هم در برزخ بین شروع کارم در نیویورک و فارغالتحصیل شدن با یک فوق ریاضی از دانشگاه مربوطهام و یک لنگم تکزاس است و آن یکی نیویورک و حومه.
بنابراین من رشتهام اقتصاد و امثال آن نیست. در نتیجه حواس شمای خواننده باشد ممکن است وقتی در مورد اقتصاد مینویسم پرت و پلا بگویم. هر چند تا جایی که سوادم قد بدهد تمام تلاشم را میکنم این طور نشود و اگر یک موضوع را به همراه حواشی آن نمیفهمم دربارهاش ننویسم. اما کلا به هر چیزی که من می گویم شمای خواننده مشکوک باش.
آهان این وسط در همان تابستانی که داشتم ریشه دکترایم را از جایش در میآوردم ازدواج هم کردم. طرفم میتوانست مزاج سردم را تحمل کند و آدم خجسته ای مثل خودم بود، بنابراین معامله مان شد که البته مایه شگفتی است؛ چون من از این جور آدمهایی هستم که دخترها اول جذبش میشوند و بعد میفهمند چه گهی هستم و به غلط کردن میافتند. این طرف ما که هنوز به غلط کردن نیفتاده. الآن هم برنامه مان این است که دوتایی مثل دو کفتر عاشق با هم زندگی بسازیم و خانه بخریم و خانه را پر از اثاث کنیم و ریشه در بیاوریم و از خانه بدوشی در بیاییم و از این جور کارها.
محل کارم در نیویورک هم که طبیعتا نمی تونم بگویم کجا است به نظر جای جالبی می آید. این امکان را به من میدهد که در وسط خیلی چیزها باشم و از کار فعلی که جنبه کمی و محاسباتی و برنامه نویسی دارد شاید بعداً به سمت روزنامه نگاری هم بروم.
این مطلبهای علمی تخیلی هم که مینویسم برای من تمرین نوشتن و روزنامه نگاری است. تمرین ته و توی چیزی را در آوردن و چلاندن یک موضوع. بیشتر آن هم محصول به پوچی رسیدن من و در نتیجه به جای درس خواندن گیر دادن به دور و برم است. چون جامعه فارسی زبان واقعاً از نظر اطلاعات فقیر است و برداشتش از مسایل دنیا عمدتاً رونوشتهای دست چندم از یک سری پروپگاندای خاص است، نتیجه را به فارسی مینویسم بلکه چند نفر فارسی زبان کمی روشن شوند. در نهایت مخاطب این وبلاگ هم عامه است و من دنبال نوشتن مطالب تخصصی نیستم.
برای آنهایی هم که تا ته این مطلب را خواندهاند یک جایزه دارم. من تعدادی مطلب نیمه کاره دارم که ماندهام کدام را تمام کنم. شمای خواننده بگو کدام را بیشتر دوست داری بخوانی؟ مطلب ها این ها هستنند:
1 - ضعفهای متدولوژی غالب علم اقتصاد
2 - چرا آمریکاییها چاقند؟
3 - کارت اعتباری وسیله ای برای انتقال ثروت از فقرا به ثروتمندان
4 - خرد رفتن آموزش عالی در آمریکا - چگونه دانشگاه های آمریکا تبدیل به کورپوریشن هایی پول دوست شدهاند
5 - افسانه اقوام آریایی – آیا واقعاً قوم آریا وجود داشته و به ایران مهاجرت کرده است؟
6 - آینده بلند مدت چین – آیا رشد چین متوقف خواهد شد؟
7 - چگونه بانکهای کلاهبردار در آمریکا از تعقیب قانونی در دولت اوباما معاف شدند
8 - لابی گری چه بلایی سر دموکراسی در آمریکا آورده است؟
9 - بیمه درمانی در آمریکا – چرا درمان در آمریکا این قدر گران است؟
10- جهانی سازی و نابودی تولید صنعتی در آمریکا – آیا جهانی سازی لزوماً خوب است؟
11- آمریکا و کیفیت اداره عراق را در چند سال اول بعد از سقوط صدام - چه طور شد عراق با این شدت به فنا رفت؟
12- مقصر واقعی در بحران اروپا چه کسی است؟
13- چرا رشد نابرابری در آمریکا نگران کننده است؟
۷۴ نظر:
لابیگری و مدیریت عراق
- خرد رفتن آموزش عالی در آمریکا - چگونه دانشگاه های آمریکا تبدیل به کورپوریشن هایی پول دوست شدهاند.
- چگونه بانکهای کلاهبردار در آمریکا از تعقیب قانونی در دولت اوباما معاف شدند
- لابی گری چه بلایی سر دموکراسی در آمریکا آورده است؟
- بیمه درمانی در آمریکا – چرا درمان در آمریکا این قدر گران است؟
ضعفهای متدولوژی غالب علم اقتصاد
۱. کارت اعتباری به عنوان وسیله ای برای انتقال ثروت از فقرا به ثروتمندان
۲. لابی گری چه بلایی سر دموکراسی در آمریکا آورده است؟
۳. جهانی سازی و نابودی تولید صنعتی در آمریکا – آیا جهانی سازی لزوماً خوب است؟
دوست دارم دربارهء تمام موضوعات، نظرتون رو بخونم. این سه رو بیشتر اهمیت میدم:
بیمه درمانی در آمریکا – چرا درمان در آمریکا این قدر گران است؟
کارت اعتباری به عنوان وسیله ای برای انتقال ثروت از فقرا به ثروتمندان
آینده بلند مدت چین – آیا رشد چین متوقف خواهد شد؟
Labi gari, Ayande china. Thank you, you are awesome
I like many of the topics,
in order :
- خرد رفتن آموزش عالی در آمریکا - چگونه دانشگاه های آمریکا تبدیل به کورپوریشن هایی پول دوست شدهاند
- کارت اعتباری به عنوان وسیله ای برای انتقال ثروت از فقرا به ثروتمندان
- بیمه درمانی در آمریکا – چرا درمان در آمریکا این قدر گران است؟
- جهانی سازی و نابودی تولید صنعتی در آمریکا – آیا جهانی سازی لزوماً خوب است؟
- مقصر واقعی در بحران در اروپا چه کسی است؟
- آینده بلند مدت چین – آیا رشد چین متوقف خواهد شد؟
- افسانه اقوام آریایی – آیا واقعاً قوم آریا وجود داشته و به ایران مهاجرت کرده است؟
Sorry, for not typing Farsi :)
آقا دستت درد نكنه بابت اين وبلاگ خفن. من هم آمريكا درس ميخونم و دغدغه هام خيلى مثل شماست. الان سوالى كه براى من پيش اومده اينه كه شما با توجه به انتقاداتى كه به سيستم دارى، چرا ميخواى بيشتر درگيرش بشى و كار كنى و ماليات بدى و ....
ديگه اينكه همه موضوعاتى كه مطرح كردى شايسته پرداختن هستن و دلم ميخواد نظر و تحليل فرهيختگانى مثل شما رو درباره همه اونا بدونم. اگر هم حوصله داشتى يه مطلب درباره سوال بالا بنويس چون مطمئناً دغدغه خيلى از ماهاست. ممنون.
آقا مشتاق خواندن تمام این نیمه کاره ها هستیم و با این اولویت:
بیمه درمانی ، آموزش عالی ، لابی گری ، چاقی
- چرا آمریکاییها چاقند؟
- آینده بلندمدت چین
پسنوشت: ما هم که در حومهی نیویورکیم. پس همسایهایم!
مورد سوم
مرسی اذ دادن این گزینه ها.
4 - خرد رفتن آموزش عالی در آمریکا - چگونه دانشگاه های آمریکا تبدیل به کورپوریشن هایی پول دوست شدهاند
6 - آینده بلند مدت چین – آیا رشد چین متوقف خواهد شد؟
9 - بیمه درمانی در آمریکا – چرا درمان در آمریکا این قدر گران است؟
جالب بود مطالبی که تا الان نوشتید. من چندین سال بود میخوندم بلاگتون رو الان خوشحالم که این ها رو شر میکنید. راستش منم کمی راهم شبیه شما بوده. آمریکا هستم، برق خوندم، الانم ریاضی میخونم و بعدش هم معلوم نیست...
همهی موارد
فقط اگر ممکنه مطالب رو کوتاه نویسی نکن
حتی اگر در چند نوشتهی نسبتن بلند منتشر شه به نظرم بهتر از اینه یک نوشتهی نسبتن بلند باشه
مثلن میشه هر هفته یا هر ۵ روز به یک موضوع اختصاص پیدا کنه
البته ممکنه خواستهی من زیادهخواهی تلقی شه :)
16789
راستش من این نوشتتونو از بقیه بیشتر دوست داشتم. اصلا یادم نیست که کی شما رو تو گوگل ریدر اضافه کردم.چون به نظرم خیلی خفن و جدی می نویسید. معمولا نوشته هاتون انقدر سخته که یک نگاه گذری می ندازم و رد میشم. اون 13 تا مورد آخر رو هم خوب نگاه نکردم ولی چرا امریکائی ها چاقند برام جالب تره. هیه . منتظر نوشته های دیگه ای از این دست هستم.
سلام،
دوست دارم راجع به مورد 12 و بعد هم 6 بنویسید.
ممنون و موفق باشید.
آقا اولا اینکه من دو ساله می خونمت اولین کامنتمه
ثانیا که 3 و 4 و 6و 11 رو من دوست دارم (شماره موضوعاتی که پیشنهاد دادی)
ثالثا که من فکر می کردم اقتصاد می خونی، کلا خیلی متنای قبلی ات قوی بود (کلی پشتش مطالعه جانبی بود، لذا اگه رشته ات اقتصاد نبوده که دمت گرم)
همه موارد.بخصوص 2 و 12
ممنون
همه موارد.بخصوص 2 و 12
ممنون
مسعود:
برادر تمام این انتقاد ها معنی اش این نیست که این سیستم را بیاندازیم در مستراح و سیفون را بکشیم. معنی اش این است این سیستم نیاز به اصلاح دارد. شما هم پس فردا که حق رای در این کشور داشتی شاید بتوانی خدا بخواهد از آن یک استفاده ای بکنی. به هر حال این سیستم در نهایت نتیجه مستقیم رفتار های همه ابنا بشر بوده است. حالا یک سری از این رفتار ها غلط بوده و نتیجه یک جاهایی بد از آب در آمده. اگر شما می خواهی چیزی از این دنیا تا یکی دو قرن دیگر باقی بماند باید در همین سیستم زندگی بکنی و این رفتار ها را حداقل در در دور و بر خودت تا جایی که میشود عوض کنی.
گلمریم:
من جای شما بودم فید این وبلاگ را با فید یک وبلاگ ملایم خانوادگی روح نواز عوض می کردم. همه که قرار نیست شخصی بنویسند. یک آدم بیکاری مثل من هم این مدلش را دوست دارد.
mobarake!
12
8_ لابی گری چه بلایی سر دموکراسی در آمریکا آورده است؟
همینطور عراق
دکتر جان . منم آدم سرگشته معلق بین برق و آی تی و مدیریتم. بنابر این از زاویه نگاهت خوشم میاد. کامنت گذاشتم که بعد از این همه مدت خوندن وبلاگت شاید انرژی مثبت محسوب بشه.
لذا بدون اولویت گذاری شما بنویس ماهم میخونیم
سلام
آقا خواهشا بیا از نحوه تعیین برابری ارز و ریال بنویس .اینکه این قیمت رو کی و چطوری تعیین می کنه؟چرا دولت ما توان مقابله با بی ارزش شدن پولشو نداره؟
از تورم بنویس که چی هست؟چرا بوجود میاد؟ساست درست در قبالش چیه؟اقتصاد برزیل چطوری تونست خودش رو تجات بده؟
اینا ولقعا برای همه آدمای اطرافه من سواله مخصوصا قیمت ارز
سلام
لطفا در مورد مورد 6 بفرمایید.
آینده بلند مدت چین – آیا رشد چین متوقف خواهد شد؟
همه موضوعات جالبند. یکی هم من پیشنهاد می کنم: رابطه اسرائیل و آمریکا - کدام یک بر دیگری تسلط دارند؟ حمایت آمریکا از اسرائیل صرفا به علت نفوذ و قدرت لابی صهیونیسم در آمریکاست؟ یا اینکه آمریکا دلایل دیگری (استرانژیک) برای حمایت از اسرائیل دارد؟
مقصر واقعی در بحران اروپا چه کسی است
ضعفهای متدولوژی غالب علم اقتصاد
خرد رفتن آموزش عالی در آمریکا - چگونه دانشگاه های آمریکا تبدیل به کورپوریشن هایی پول دوست شدهاند
لابی گری چه بلایی سر دموکراسی در آمریکا آورده است؟
مطالبت واقعن غنی و قوی و پر از رفرنس هستند و واقعن از خوندنش لذت می برم.یک کلام بگم حرف حسابیه! تو این مدت که میخونمش به هر کس که میشناختم معرفی کردم :)
9 - بیمه درمانی در آمریکا – چرا درمان در آمریکا این قدر گران است؟
11- آمریکا و کیفیت اداره عراق را در چند سال اول بعد از سقوط صدام - چه طور شد عراق با این شدت به فنا رفت؟
12- مقصر واقعی در بحران اروپا چه کسی است؟
شش و یازده و پنج ( به ترتیب اولویت خودم نوشتم)
ممنون از وبلاگتون.
راستی اون دفعه که می گفتی به نظرت دکترا را یا باید در یک دانشگاه درجه یک خواند و یا نخواند. اون خیلی روی آینده من تاثیر گذاشت! باور کن!!!
همه خوبن، تو بنویس ما می خونیم ولی اینا بهترن :
9 - بیمه درمانی در آمریکا – چرا درمان در آمریکا این قدر گران است؟
1 - ضعفهای متدولوژی غالب علم اقتصاد
3 - کارت اعتباری وسیله ای برای انتقال ثروت از فقرا به ثروتمندان
4 - خرد رفتن آموزش عالی در آمریکا - چگونه دانشگاه های آمریکا تبدیل به کورپوریشن هایی پول دوست شدهاند
11- آمریکا و کیفیت اداره عراق را در چند سال اول بعد از سقوط صدام - چه طور شد عراق با این شدت به فنا رفت؟
13- چرا رشد نابرابری در آمریکا نگران کننده است؟
کارت اعتباری وسیله ای برای انتقال ثروت از فقرا به ثروتمندان
خرد رفتن آموزش عالی در آمریکا - چگونه دانشگاه های آمریکا تبدیل به کورپوریشن هایی پول دوست شدهاند
1 - ضعفهای متدولوژی غالب علم اقتصاد
6 - آینده بلند مدت چین – آیا رشد چین متوقف خواهد شد؟
10- جهانی سازی و نابودی تولید صنعتی در آمریکا – آیا جهانی سازی لزوماً خوب است؟
11- آمریکا و کیفیت اداره عراق را در چند سال اول بعد از سقوط صدام - چه طور شد عراق با این شدت به فنا رفت؟
گزینه ٨ و ٩. وقتش رو هم بیشتر کنید! :)
اینده بلند مدت چین.
آموزش عالی در آمریکا
من امیر صباغ هستم و از اواخر سال ۲۰۰۸ این بلاگ را دنبال میکنم. تغییر و تکامل نوشتار شما در این ۳-۴ سال واقعا جالب است و ازدواجتان جالبتر. من در دانشگاه مینسوتا مطالعات طبیقی اموزش و توسعه بین الملل میخوانم برایم جالب است نظرتان را راجع به آموزش عالی در آمریکا بدانم. با آرزوی موفقیت و خوشبختی.
ناشناس علاقه مند به ایران:
راستش من در مورد ایران زیاد چیزی نمی دانم (قرار است که تا چیزی و حواشی اش را خوب نفهمم درباره اش ننویسم). چون هم منبع درست حسابی و داده کافی هم در اختیارم نیست و از محیط دورم بعید است که بتوانم این مشکل را حل کنم.
یک سری موضوع های اولیه اما هست مثل اینکه تورم چیست و قیمت ها را چه کسانی تعیین می کنند که می توانم در مورد آنها بنویسم. دلیل آنکه تا به حال از این جور موارد خیلی ننوشته ام بدیهی بودنشان است. فکر می کردم احتمالا اگر سراغ این جور موضوعات بروم حوصله خودم و همه سر می رود.
اما برزیل (و کلا کشورهای BRIC و روند توسعه). این موضوع خوبی است. شاید جیزی در موردش نوشتم. فعلا که گیر داده ام به چین.
آخرین رده بندی موضوعات:
رای موضوع
11 آینده بلند مدت چین
10 آموزش عالی در آمریکا
9 بیمه درمانی در آمریکا
8 لابی گری
7 گل کاری آمریکا در عراق
6 کارت اعتباری
6 چرا آمریکاییها چاقند؟
6 بحران اروپا
5 متدولوژی علم اقتصاد
3 جهانی سازی
2 افسانه اقوام آریایی
2 بانکهای کلاهبردار
1 رشد نابرابری در آمریکا
سوالهای فنی:
- چرا رشد نابرابری برای ملت مهم نیست؟
- چرا موضوع عراق در صدر جدول نیست؟ فکر می کردم ملت احتمالا خیلی دلشان بخواهد بدانند آمریکا که کشوری را می گیرد چه گل کاری ای می کند.
چرا آمریکاییها چاقند؟
آقا به نظر من همه موارد به جز مورد ۱ خیلی جالب و جذاب هستن.
یه مطلب دیگه هم میخواستم بگم : شما که سوئد رو تجربه کردی اگه میشه یه مقایسهای بین آمریکا و سوئد بکنی از نظر سیستم زندگی و اینکه چیو میپسندی.
مثلا بیمه سوئد معروفه که مجانیه و نمیخواد پول بید و این مسایل ولی هر از چند گاهی میخونی که یه مریضی تو اورژانس بیمارستان ۸ ساعت معطل شد و مرد. درسته که آمریکا بیمه باید خرید و گرونه ولی فکر نمیکنم ۸ ساعت بخوای معطل بشی. در ضمن برای این بیمه به ظاهر خوب در سوئد باید مالیات خیلی زیادی هم بدی.ببخشید اگه طولانی شد.
همه خوبند ولی به نظر و سلیقه من به ترتیب 11 و 12 و 4 و 5 و 7 و 9 و 2 از بقیه تیتر جالب تری دارند
مورد یک رو نمی فهمم پس هیچی. مورد دو هم به شخمم که چاقن. منو سننه. بقیه عالین. خواستم بگم خیلی خوب می نویسی
اول اینکه دمت گرم با این وبلاگ خوبت و باهات موافقم درباره فقر اطلاعات در اینترنت به فارسی.
دوم اینکه تو این وانفسای فیسبوکبازی با دیدن کامنتهای زیر این پست کلی خوشحال شدم که وبلاگخوانها دمشون گرم.
سوم اینکه به این موارد رسیدگی بشه لطفا!
موارد شماره دو، سه، پنج، شش، هشت، نه و ده.
گل کاری آمریکا در عراق
بحران اروپا
سلام بر ***** دانا
من به ۱۲ رای میدم
سلام
ممنونم که از خودت نوشتی؛خیلی کنچکاو بودم بدونم کسی که ان قدر جالب می نویسه کیه!!
موارد 1 و 2 رو بیشتردوست دارم
اما هر جی بنویسی جالبه!
در مجموع آدم دوست داشتنی ای هستی. فقط مشکلت اینه که یه مقدار بداخلاقی که اونم از فاصله دور میشه تحمل کرد. این نظرخواهی رو هم از اونجا که می دونم ذات دیکتاتوری داری به نظرم بی خیال شو و همون مورد عراق رو که به گفته خودت در موردش اجحاف شده بنویس. در ضمن من یه کنجکاوی شخصی دارم و اون هم ملیت همسرت و رنگ طبیعی موهاشه. اگر مایل بودی بگو.
بیمه درمانی در آمریکا
رشد نابرابری
آموزش عالی در آمریکا
چاقی آمریکایی ها
ضعف های متدلولوژیک غالب اقتصاد
خرد رفتن آموزش عالی در آمریکا - چگونه دانشگاه های آمریکا تبدیل به کورپوریشن هایی پول دوست شدهاند.
آمریکا و کیفیت اداره عراق را در چند سال اول بعد از سقوط صدام - چه طور شد عراق با این شدت به فنا رفت؟
ضعفهای متدولوژی غالب علم اقتصاد
- چرا آمریکاییها چاقند؟
6 - آینده بلند مدت چین – آیا رشد چین متوقف خواهد شد؟
9 - بیمه درمانی در آمریکا – چرا درمان در آمریکا این قدر گران است؟
12- مقصر واقعی در بحران اروپا چه کسی است؟
13- چرا رشد نابرابری در آمریکا نگران کننده است؟
az khodet begoo!
:)
چرا آمریکاییها چاقند؟
کارت اعتباری وسیله ای برای انتقال ثروت از فقرا به ثروتمندان
خرد رفتن آموزش عالی در آمریکا - چگونه دانشگاه های آمریکا تبدیل به کورپوریشن هایی پول دوست شدهاند
خوب البته دیر فیدخوانم رو باز کردم و تازه وسط درس و مشق بود که یهو واسه فرار اومدم توی گودر...
خوب شد این توضیحات رو نوشتی که فک میکردم داری اقتصاد میخونی :)
و اینکه درباره موضوعات...
آقا همه شون خواندنی هستند...من واقعا نمیدونم چیو انتخاب کنم...
فقط امیدوارم همشون رو توی فرصتهایی بنویسی
سلام
خوشم اومد از نوشتههات.
میخوام چن نظر بدم بیتعارف.
- لطفا به باتلاق بحثهای ایدئولوژیک یک و پنج و هشت و ده و سیزده نیوفت!
- سه خیلی جالبه به شرطی که در حد بحث دزدی مغازهدارا از مشتری نباشه!
- نه و دوازده هم خیلی خوبن!
سپاس
سلام
رای من، به ترتیب اولویت:
12- مقصر واقعی در بحران اروپا چه کسی است؟
3 - کارت اعتباری وسیله ای برای انتقال ثروت از فقرا به ثروتمندان
9 - بیمه درمانی در آمریکا – چرا درمان در آمریکا این قدر گران است؟
4 - خرد رفتن آموزش عالی در آمریکا - چگونه دانشگاه های آمریکا تبدیل به کورپوریشن هایی پول دوست شدهاند
6 - آینده بلند مدت چین – آیا رشد چین متوقف خواهد شد؟
راستی، ای کاش نتیجه رای گیری رو محاسبه کنی و سه موضوعی که بیشتری ن رای رو اوردن، اعلام کنی:)
سلام
تازه وبلاگتو دبدم و خیلی از نوشاه هات خوشم اومد
خیلی دوست دارم راجع به شماره 11 ببشتر بدونم
اگر هم از من برمیاد کمکی بکنم هستم
تمام موارد بجز 1 و 7
دمت هم گرم
یخورده زود زود آپ کن
سلام
کارت اعتباری به عنوان وسیله ای برای انتقال ثروت از فقرا به ثروتمندان لطفا
با سلام
نگاه شما نسبت به بانک با کمی اغماض نگاه صحیحی است ولی نکتهای که از نظام بانکی در نظر نمیگیرید قدرت خلق پول بانکهاست، مسئلهای که سبب میشود بانکها از هیچ، پول خلق کنند و به تبع آن در اقتصاد بحران ایجاد کنند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Fractional_reserve_banking
http://wiki.mises.org/wiki/Criticism_of_fractional_reserve_banking
بحرانهایی که مردم را به فلاکت میکشاند ولی بانکها حتی در این بحرانها هم ثروتمندتر میشوند. در کل به نظرم سیستمی که در آن بانک وجود داشته باشد اصلاً به آن امیدی نیست و باید به دنبال نظامهای جایگزین اقتصادی بود. نظامی که پایه آن به جای بانک بر مبنای بخش حقیقی اقتصاد باشد.
با همه این حرفها عنوان 1 برای من خیلی جذاب است.
سلام وممنون که می نویسید.
کنجکاو شدم بدونم عنوان رشته ی فوق لیسانستون چی بود؟
تشکر
چرا رشد نابرابری در آمریکا نگران کننده است؟
سلام دوست عزیز. سبک نگارشتان دوست داشتنی بود. ممنون
سلام
من فقط آیتم شش برام جالب هست بدونم. یعنی پیش بینی شمااز چین. و اینک مایلم کمی از کانسپت آیتم اول شما بدونم تا بفهمم اصلن به خوندنش علاقه دارم یا نه. اما جان هر کی دوست داری کلن بیخیال آیتم پنج شو، فقط وقت خودتو و ملت رو هدر میدی.
۱. کارت اعتباری به عنوان وسیله ای برای انتقال ثروت از فقرا به ثروتمندان
۲. لابی گری چه بلایی سر دموکراسی در آمریکا آورده است؟
۳. جهانی سازی و نابودی تولید صنعتی در آمریکا – آیا جهانی سازی لزوماً خوب است؟
من تازه شروع کردم به خوندنت. رشتم اقتصاد نیست، ولی علاقه مندم. خیلی خوب مینویسی، میفهمم حرفت رو. مثل خیلی جاهای دیگه حوصله سر بر نیست نگارشت. ممنون
اولين پستي بود كه از شما ميخوندم،
ممنون ، گزينه 4 رو اگه ممكنه ادامه بدين.
به ترتیب مباحث شماره
۱۲
۵
۱
2,3,4
"...بعد هم که گل کاری من در کنکور بود. رتبه دویست و خورده ای من به دلیل کود سرشاری که به پای من ریخته بودند اصلا انتظارها را برآورده نکرد. در نهایت هم نظر به جو گیری و اینکه فکر میکردم مهندسی برق مهندسی برای دانشمندان است به ترتیب مهندسیهای برق را در برگه انتخاب رشته سیاه کردم"
چقدر اینجاش به من چسبید! دقیقا خودم رو دیدم و اینکه چقدر از پایین به زندگی نگاه میکردم! همیشه دلم میخواست بروم دنبال dancing اما از آنجا که یک فرزانگانی "مجبوره" موفق باشه و سیخ بشه تو چشم بچه های فامیل، ما هم رفتیم برق خوندیم و نهایتش این شد که داریم وسط یک دکترای مهندسی دست و پا میزنیم، تازه منم مثل تو زرنگی کردم و از همون لیسانس که فهمیدم رشته ی برق توهمی بیش نبوده زدم تو یک خط دیگه که البته خیلی هم دور نشد آخرش و هنوز مجبورم روزهای قشنگ زندگی ام رو بشینم جلوی این کامپیوتر لعنتی در کنار یک مشت آدم nerd و کد بنویسم به جای اینکه با یک اکیپ باحال توی پارک روبرویی در حال تمرین قر باشیم!
به هر حال به قول خودت ما ایرانی هستیم و یک ایرانی گزینه های زیادی برای زندگی خارج از ایران نداره. از خوندن این پستت لذت بردم، موفق باشی
۶-۷-۸
سلام
مورد اول
ضعفهای متدولوژیک علم اقتصادالبته از منظر یک ریاضی دان
از اینجا رد می شدم و دیدم که از مخاطبتون در مورد مطالبی که قراره برای انتشار آماده کنید نظر خواستید. راستش من هیچ کدوم از مطالبی رو که شما در این زمینه ها بنویسید نخواهم خوند. با اینکه خیلی روان می نویسید و شاید از خیلی از کسانی که توی رشته های مربوط به این موضوعات مدرک گرفتند درک بهتری داشته باشید، ترجیحم اینه که در هر زمینه ای نوشته هایی رو که آدمای متخصص و معتبر به صورت ساده می نویسند بخونم. اونطوری خیلی سریعتر و دقیق تر راجع به موضوع اطلاع پیدا می کنم. شما رو نمی شناسم . لطفا حرفم رو شخصی تلقی نکنید. اما من از گوش دادن به آدم هایی که راجع به همه چیز نظر می دن متنفرم.
البته به نظرم میاد اگر راجع به رشته ای که درش تخصص گرفتید، کتابی که جدیدا خوندید، تجربه های روزمره زندگیتون،احساساتتون و این جور مسائل بنویسید با ولع می خونم.
ارسال یک نظر