۵ دی ۱۳۸۸

من بعضی چیز ها رو نمی فهمم. یکی بیاد من جوان نا آگاه رو روشن کنه.

- دقیقا الان اوضاع چه فرقی با خمینی نوفل لوشاتو دارد؟ خمینی حرف از چیزهایی میزد که شکلش نبود (آزادی) و الان هم که دوستان سبز ناگهان همه حسینی شدند و مذهبی دو آتشه. این که آدم برای جذب گروه های دیگرانقلابی (در زمان خمینی) و بدنه مذهبی جامعه (در زمان ما) دروغ بگوید می شود چی؟ می شود همان خشت اول که کج گذاشتی برادر. هدف وسیله رو توجیه نمی کند. نمی شود تظاهر به مذهب کنی تا عده ای را جذب کنی و فردایش که پیروز شدی بگی آقا جان خالی بستم حالا می توانی بروی به شما نیاز نیست. به علاوه به نظر من اصولا هیچ هدف والایی در این دنیا وجود ندارد که ارزش داشته باشد آدم برای آن دروغ بگوید. هدف والا کجا بود. چند بار باید یک هدف والا برای خودمان در ذهنمان بسازیم و بعد بهش برسیم و ببینیم مالی هم نبوده و به پوچی و افسردگی برسیم تا عبرت بگیریم آخه؟ از من می شنوید ارزش ندارد آدم خون خودش رو برای هیچ چیزی کثیف کند و دروغ بگوید.

حالا از باز شما خانم برو قم و ناگهان چادر سرت کن و ما رو حرص بده.

۲۳ نظر:

renaissance guy گفت...

بنده اگه یه روز اونی که اولین بار گفت هدف وسیله رو توجیه نمی کنه پیدا کنم خوب می شه. اینکه خمینی بی ربط به آزادی اومد دم از آزادی زد یعنی حالا همین قصه قراره تکرار شه؟ کی گفته دقیقا؟
برادر وسیله ای که امروز داره توسط جنبش سبز استفاده می شه درست همون وسیله ای هست که در کودکی و نوجوانی روح من و شما رو باهاش مورد تجاوز و محبت قرار دادن. وسیله وسیله ی خودشونه که اینبار بر علیه خودشون استفاده می شه. این حرکت خیلی هنرمندانه و خلاقانه است. تا حدی که حتی برنامه های هرسال خودشون رو کنسل می کنن تا شاید کلا اون روز خبری نباشه. اما خبری می شه و اون ها میان درست به جنگ مردمی که تو همون مراسم هرساله شرکت می کنن. این خودزنی جکومتی واقعا شاهکاره.

untitled گفت...

با تشکر از شور انقلابی شما منم از این که حال این ها گرفته بشه کیف می کنم. اما نه این قدر که دروغ بگم.

وقتی شما حرف از مذهب میزنی یعنی تو خواسته هات و هویتت مذهب رو هم می بینی. اگه واقعا مذهب می خوای که چه بهتر. اما اگه نمی خوای این تظاهر به مذهب میشه گول زدن دیگران و البته خودت و ندیدن واقعیت. وقتی ارتباطت رو با واقعیت قطع کنی هر چیزی ممکنه برود در پاچه شما.

نمیشه برادر بگی فعلا حال اینا رو بگیریم بعدا یه فکری می کنیم.

renaissance guy گفت...

من به شخصه اصلا تو خواسته هام مذهب رو نمی بینم، اما به نظر من خواسته و هویت من می تونه و منطقا باید فدای خواسته ی جامعه ی مذهبی ایران بشه. امثال من جمعیتی بسیار کوچک از جامعه ی امروز ایران رو تشکیل می دن و پافشاری من روی خواسته های غیر مذهبیم فقط اوضاع رو گندتر می کنه. من نه تنها تن می دم بلکه حمایت می کنم از چیزی که این اکثریت می خواد. دولتی صرفا معقول تر و مذهبی رو که موسوی و کروبی بتونن به ارمغان بیارن مسلما ترجیح می دم به دولتی رادیکال مذهبی. وگرنه راه تا جامعه ی ارمانی من خیلی هست و چاره ای جز قدم به قدم پیش رفتن نیست. پس قضیه دروغ گویی به خود و دیگران منتفیه.

untitled گفت...

اوکی. مطرج نشدن خواسته های شما به نفع اکتریت به امید بهتر شدن اوضاع. دقت کنید مطرح نشدن نه اجرا نشدن! به این در ده ما می گویند فاشیسم.

جدا شما نمی فهمی این حرفی که می زنی آخرش به کجا می رسه؟ فکر می کنم داری من رو امتحان می کنی.

untitled گفت...

بنده هم نمی گم ما پرش کنیم به جامعه آرمانی (کدوم آرمان؟؟) اما خودت رو نفی نکن بذار بمونی برای این مملکت.

هر آدمی می تونه و باید خودش باشه. این تناقضی با خواست اکتریت نداره. اگه من چادر سرم نمی کنم نباید چون اکثریت می کنه منم هم بکنم. اون هم که چی؟ که به آرمان نداشته برسیم.

renaissance guy گفت...

من منظورم رو یه جور دیگه می گم.
فکر کن من پاشم برم تو یه تجمع جنبش سبز، شروع کنم به شعارهای غیر مذهبی خودم و چیزی که واقعا بهش ایمان دارم. کی دقیقا از این حرکت من سود می بره؟ جنبش؟ من؟ نه، احمدی نژاد. چون من شکاف ایجاد کردم. چون توقع دارم در جامعه ای که ریشه های مذهبی سفت و محکمی داره بتونم به اهدافم برسم. وقتی بستر لازم برای اهداف و ایدئولوژی من مهیا نیست، وقتی می دونم حتی اگه این حکومت از ریشه فردا قطع شه حکومت بعدی هرچی که باشه خواه ناخواه رگه های کت و کلفتی از مذهب رو (بخاطر بک گراند مذهبی مردم) مجبوره که داشته باشه، خیلی غیر منطقی باید فکر کنم که همچنان در چنین جامعه ای روی اهداف خودم پافشاری کنم. اون هم توسط جنبشی که اصلا شکل گرفت تا رای ش رو که به دولتی صرفا اصلاح طلب و نه سکولار داده بود پس بگیره. کاری که من می تونم کنم به عنوان یه لامذهب اینه که به ترقی آرام آرام این جامعه کمک کنم تا بستری که آماده پذیرش خواسته های من هست فراهم بشه.

سکوت شبانه گفت...

داستان تکراری ادمهای مملکت ما بازی مدام بازیچه شدن ها و تکرارهای بد فرجام با چاشنی گاهی مذهبی گاهی سکولار گاهی روشنفکر گاهی سنتی
به درک هم این نوع اعتراضات - هرچند کاملن به حق _ نمی ارزد وقتی که قرار به تکرار نتیجه ای تکراری از انقلاب 57 باشد ولو با شکلی و ظاهری سکولار

untitled گفت...

خدمت دوست عزیز رنسانس
آقا من با شنیدن کلمه هایی مثل شکاف و ایدئولوژی و مشابه کهیر می زنم.

بی خیال بحث. به جایی نمی رسه. وقت شما هم به خیر.

renaissance guy گفت...

من نمی دونم چرا هروقت با امثال شما بحث کردم به این جای کار که رسید به کهیر زدن افتادین. البته چراش واضحه.
وقت شما هم بخیر

alma گفت...

کی کجا حسینی شده یا مذهبی دو آتشه؟؟ بیرون رفتن تو این وقتا یا شعارای مذهبی هم فقط بهانس و یه جور استفاده از ابزارهای نظام علیه خودش. چادر سر کردن هم تا جایی که من دیدم بیشتر واسه کتک نخوردن بوده تا ادا در آوردن.
شاید هر دو طرف سعی میکنن رو خواست های مشترک تاکید کنن ولی هویت ما به عنوان قشر غیر مذهبی اتفاقا داره دیده میشه برای اولین بار از طرف باقی آدما.
بعدم خمینی نوفل لوشاتو دنبال حق انسان مسلمون در مسلمون بودنش بود ولی الان خوشبختانه حرف یه سری حقوق ابتداییه که توش از ایدئولوژی خبری نیست.

alma گفت...

هه هه بعد عمری رد شدم از اینجا گفتم حیفه اظهار فضل نکنم

ناشناس گفت...

من واقعا از شما بدم میاد اما نمیدونم چطور بگم که بفهمی.

untitled گفت...

بی خیال. توصیه می کنم آب خنک بنوشید

ناشناس گفت...

راستش را بخوای از خودت بدم نمیاد ، از اینکه چطور جانوری مثل تو با آنهمه لات بازی و شاخ و شونه کشیدن و بی ناموسی (و البته تجاوز از نوع مودبانه به ناموس مردم) حالا نشستی و برای ما از روشنفکری درب و داغونت حرف میزنی و از دانشگاهت و نمره ات میگویی که واقعا در این شرایط به تخم ماست برادر.

حالا که گفتی آب خنک بذار برات یه چیزی رو تعریف کنم. من خیلی دور می شناسمت. یعنی شاید اصلا خودت رو نشناسم. اما پدر و مادر مذهبی و متحجر و بی مصرفت را خیلی خوب می شناسم. این که ازت نفرت دارم هم بیشتر به خاطر اینه که یه مشت گوسفند مثل شما آنطرف تحلیل میکنند ، ما اینجا کتک می خوریم و زجر میکشیم و هوای مسموم تنفس می کنیم که شما قدم رنجه بفرمایی و برای فرش قرمز هم پهن کنیم که از جامعه ای که ازش فرار کردی حالا بعد از تحول لذت ببری. نه داداش! این خبرا نیست. شما واقعا هیچی نیستی. هیچ نقشی هم در ایران نداری. انصافا تاریخ مصرفت به اندازه ی همان دوره ی تحصیلت است. جدی میگم. تو هیچی نمیدونی و بهتره اخبار رو دنبال نکنی ، چون برای تو هیجان هستش و برای خیلی ها در ایران یعنی زندگی ، یعنی از دست دادن عزیزانشون.

خوشحالم که الله را از اسمت حذف کردی جوون. کاش موهایت بلند بود و می شد کمی بازهم دستت بندازیم.

untitled گفت...

دوست عزیز همان که گفتم. آب خنک. عصبانیت آدم را بر طرف می کند ;)

S گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
S گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
renaissance guy گفت...

آقا ما یه غلطی کردیم واسه کامنت های اینجا سابسکرایب کردیم این بابا خواست جواب بده بفهمم حالا هی ایمیل میاد خواهر فلانی گاییده شده، ناموس فلانی به گا رفت. آن سابسکرایب هم می کنم باز میاد. شما که اینقدر ناموس پرست و حساسین سعی کنید خوار مادرتون رو بپیچین دور پتویی چیزی، یه نفتالین هم بندازین گوشه لپش بزارینشون تو گنجه تا از دست این حیوانات متجاوز صهیونیست در امان بمونن

untitled گفت...

:)))))))))

untitled گفت...

jenabe renaissance ke fek konam mishnasamet commentet khoda bood kolli khandidam

ناشناس گفت...

renaissance aziz bale ma namoos parast hastim va mesle shoma khaye ha ro door narikhtim. shoma ham age nisti ye address bede ye alame bi khaye dige hast ke ma havale bedim be samte manzele shoma!!

renaissance guy گفت...

دوست ناشناس من، مدل جدید ناموس پرستی شما رو هم دیدیم و لذت بردیم. از این به بعد یادمون می مونه وقتی یکی خواهرمون رو گایید بریم وبلاگ گاینده ی مورد نظر رو پیدا کنیم و تو کامنتدونیش ناله نفرینش کنیم. واقعا این تاکتیک ها ضربات جبران ناپذیری رو بر پیکر متجاوزان وارد می کنه. من جا تو بودم دیگه بیشتر از خودمو دست مایه تفریح و اوقات فراغت ملت قرار نمی دادم

ناشناس گفت...

moteassefane bande khahar nadaram :)) dar zemn shoma khaye ha ro bezar sare jash ma dige comment nemizarim ;)