سلام.
عده ای پرسیده اند که چرا نمی نویسی. آیا به مرحله خود عدم نیاز مطرح سازی رسیده ای؟
در جواب باید بگویم خیر.
بنده در چند ماه گذشته برای بقا داشتم دست و پا می زدم و البته هنوز هم بقایم کامل تضمین نشده است.
نمی دانم من آن موقع که گفتم برویم دکتری ریاضی بخوانیم چه فکری در کله ام بوده. من بدون پیش زمینه ریاضی ناگهان رفته ام سر کلاس آنالیز حقیقی دکترای ریاضی نشسته ام که اهل ریاضی اش برای حل کردن هر دونه مساله اش جان می کنند و استاد درس خودش براحتی ممکن است مساله هایی که می دهد را بعد دو روز تلاش آخرش شب قبل با کمک یکی دیگر حل کرده باشد. باور نمی کنید؟ پس بگذارید بیشتر توضیح دهیم: این درس آنالیز یه کتابی دارد به نام فولند. فولند کتاب بسیار خوبی است به این معنا که اولا یه اثبات یه صفحه ای را در سه خط می نویسد و شما برای آنکه یه اثبات ها را بفهمید باید بین قدم های هر اثبات را خودتان پر کنید و این طوری مغزتان ورزیده می شود و دوما مساله هایش مشکل اند و البته بعضی هایشان غیر قابل حلند. البته توضیح بدهم کلا آنالیز این طبیعتش است که اتبات مسایلش همه از عالم غیب می آیند و عجیب و غریب و غیر خطی و ابتکاری اند. استاد ما علاقه دارد مساله های سخت تر فولند را به ما برای تکلیف بدهد. اما یکی دوبار پیش آمد که استاد آلمانی ما که اصلا هم بی سواد نیست و خیلی هم کمالات و فضایل دارد سر یکی دو تایشان گیر کرد و نتوانست خودش آنها را حل کند. در نتیجه مجبور شد از تیم دانشجوی دکترایش راه حل را بپرسد. تیم که ایتالیایی کانادایی است در مک گیل فوقش لیسانس ریاضی اش را گرفته و پارسال برای آنکه امتحان جامع دکترای آنالیز را پاس کند - همانی که من هم شاید مجبورم شوم پاس کنم - گاوآهنانه تنهایی تمام مسایل فولند را حل کرده بود و بالا ترین نمره امتحان جامع آنالیز را در چند سال اخیر در دانشگاه ما کسب کرده بود. کول بودن استاد را هم که دارید. چون راه حل را از تیم پرسیده بود سر کلاس به او کردیت داد و اصلا هم برایش مهم نبود جلو دانشجو هایش ضایع می شود. البته هر دانشگاهی ظاهرا یک تیم دارد. یکی از دوستانم که ucla دکترایش را گرفته می گوید یه کسی هم در دوره آنها ظهور کرده بوده که همه مسایل موجود و غیر موجود انالیز را گرد آوری و حل کرده و تمام هم نسلان او با خواندن راه حل های او امتحان جامع آنالیز را پاس کرده اند. البته فکر نکنید ما دانشجویان دکترا هم در برابر این مسابل کم میاوریم. اگر به دانشگده های ریاضی بروید می بینید در هر گوشه ای از آن گله از دانشجویان دکترا یک تخته سیاه را مثل به گله گرگ دوره کرده اند و گاهی یکی از آنها به تخته حمله می کند و یکی دو خطی رو یه ان می نویسد و از آن دور می شود. اگر چنین چیزی دیدید نترسید. ما داریم به صورت گله ای مساله حل می کنیم. اگر تنهایی زورمان به مساله نمی رسد گله ای که می رسد.
تازه این یکی از درسهایم است با جبر پیشرفته و آنالیز کاربردی هم همین بساط را داریم.
حالا هم که حرف این استاد آلمانی ما شد یه خاطره ازش بگویم. حالا چند یکی دو هفته پیش اوباما اومده بود دانشگاه ما و بوش میزبان بود (نپرسید که چرا بوش فکر می کند این دانشگاه سرجهاز ننه اش است) این استاد ما را که حامی مالی* رییس جمهور آمریکا بود راه ندادند برود سخت رانی اوباما. ظاهرا فقط آدم هایی را که دانشگاه دعوت کرده بود سخرانی آقا را رفتند این قدر که می ترسیدند یکی از این تکزاسی های کله خر بزند سخنرانی را بترکاند.
آهان بحث تکزاسی کله خر شد. آدم واقعا در کار این اهالی فرنگستان گاهی می ماند. این بغل خانه ما یک مرکز سقط جنین است. یعد جلویش یه سری تکزاسی خوشحال 24 ساعته پاس می دهند که یه وقت اگر کسی خواست برود داخل مرکز شعار بدهند و داد بزنند بچه تو شکمت را چرا می خواهی بکشی قاتل؟ مسیح قتل دوست ندارد. ظاهرا هم شیفت بندی کرده اند که به کسی فشار نیاید. من که هر موقع روز و شب و نصفه شب و در هم آب و هوایی حتی وسط طوفان تگرگ هم از جلو مرکز رد شدم اینها آنجا بودند. بعضی ها چه پشت کاری دارند.
* استاد ما یه بار پول زیادی (چهارصد دلار) برای برای کمک به کمپین اوباما کرده بوده و این کمک مالی از نظر همه تحلیل گران دلیل اصلی پیروزی اوباما می باشد.
عده ای پرسیده اند که چرا نمی نویسی. آیا به مرحله خود عدم نیاز مطرح سازی رسیده ای؟
در جواب باید بگویم خیر.
بنده در چند ماه گذشته برای بقا داشتم دست و پا می زدم و البته هنوز هم بقایم کامل تضمین نشده است.
نمی دانم من آن موقع که گفتم برویم دکتری ریاضی بخوانیم چه فکری در کله ام بوده. من بدون پیش زمینه ریاضی ناگهان رفته ام سر کلاس آنالیز حقیقی دکترای ریاضی نشسته ام که اهل ریاضی اش برای حل کردن هر دونه مساله اش جان می کنند و استاد درس خودش براحتی ممکن است مساله هایی که می دهد را بعد دو روز تلاش آخرش شب قبل با کمک یکی دیگر حل کرده باشد. باور نمی کنید؟ پس بگذارید بیشتر توضیح دهیم: این درس آنالیز یه کتابی دارد به نام فولند. فولند کتاب بسیار خوبی است به این معنا که اولا یه اثبات یه صفحه ای را در سه خط می نویسد و شما برای آنکه یه اثبات ها را بفهمید باید بین قدم های هر اثبات را خودتان پر کنید و این طوری مغزتان ورزیده می شود و دوما مساله هایش مشکل اند و البته بعضی هایشان غیر قابل حلند. البته توضیح بدهم کلا آنالیز این طبیعتش است که اتبات مسایلش همه از عالم غیب می آیند و عجیب و غریب و غیر خطی و ابتکاری اند. استاد ما علاقه دارد مساله های سخت تر فولند را به ما برای تکلیف بدهد. اما یکی دوبار پیش آمد که استاد آلمانی ما که اصلا هم بی سواد نیست و خیلی هم کمالات و فضایل دارد سر یکی دو تایشان گیر کرد و نتوانست خودش آنها را حل کند. در نتیجه مجبور شد از تیم دانشجوی دکترایش راه حل را بپرسد. تیم که ایتالیایی کانادایی است در مک گیل فوقش لیسانس ریاضی اش را گرفته و پارسال برای آنکه امتحان جامع دکترای آنالیز را پاس کند - همانی که من هم شاید مجبورم شوم پاس کنم - گاوآهنانه تنهایی تمام مسایل فولند را حل کرده بود و بالا ترین نمره امتحان جامع آنالیز را در چند سال اخیر در دانشگاه ما کسب کرده بود. کول بودن استاد را هم که دارید. چون راه حل را از تیم پرسیده بود سر کلاس به او کردیت داد و اصلا هم برایش مهم نبود جلو دانشجو هایش ضایع می شود. البته هر دانشگاهی ظاهرا یک تیم دارد. یکی از دوستانم که ucla دکترایش را گرفته می گوید یه کسی هم در دوره آنها ظهور کرده بوده که همه مسایل موجود و غیر موجود انالیز را گرد آوری و حل کرده و تمام هم نسلان او با خواندن راه حل های او امتحان جامع آنالیز را پاس کرده اند. البته فکر نکنید ما دانشجویان دکترا هم در برابر این مسابل کم میاوریم. اگر به دانشگده های ریاضی بروید می بینید در هر گوشه ای از آن گله از دانشجویان دکترا یک تخته سیاه را مثل به گله گرگ دوره کرده اند و گاهی یکی از آنها به تخته حمله می کند و یکی دو خطی رو یه ان می نویسد و از آن دور می شود. اگر چنین چیزی دیدید نترسید. ما داریم به صورت گله ای مساله حل می کنیم. اگر تنهایی زورمان به مساله نمی رسد گله ای که می رسد.
تازه این یکی از درسهایم است با جبر پیشرفته و آنالیز کاربردی هم همین بساط را داریم.
حالا هم که حرف این استاد آلمانی ما شد یه خاطره ازش بگویم. حالا چند یکی دو هفته پیش اوباما اومده بود دانشگاه ما و بوش میزبان بود (نپرسید که چرا بوش فکر می کند این دانشگاه سرجهاز ننه اش است) این استاد ما را که حامی مالی* رییس جمهور آمریکا بود راه ندادند برود سخت رانی اوباما. ظاهرا فقط آدم هایی را که دانشگاه دعوت کرده بود سخرانی آقا را رفتند این قدر که می ترسیدند یکی از این تکزاسی های کله خر بزند سخنرانی را بترکاند.
آهان بحث تکزاسی کله خر شد. آدم واقعا در کار این اهالی فرنگستان گاهی می ماند. این بغل خانه ما یک مرکز سقط جنین است. یعد جلویش یه سری تکزاسی خوشحال 24 ساعته پاس می دهند که یه وقت اگر کسی خواست برود داخل مرکز شعار بدهند و داد بزنند بچه تو شکمت را چرا می خواهی بکشی قاتل؟ مسیح قتل دوست ندارد. ظاهرا هم شیفت بندی کرده اند که به کسی فشار نیاید. من که هر موقع روز و شب و نصفه شب و در هم آب و هوایی حتی وسط طوفان تگرگ هم از جلو مرکز رد شدم اینها آنجا بودند. بعضی ها چه پشت کاری دارند.
* استاد ما یه بار پول زیادی (چهارصد دلار) برای برای کمک به کمپین اوباما کرده بوده و این کمک مالی از نظر همه تحلیل گران دلیل اصلی پیروزی اوباما می باشد.