۱۳ فروردین ۱۳۸۶

مگه نه اینکه وبلاگ برا اینه که از مشغله های ذهنی مون توش بنویسیم

مشغله ذهنی الان من هم این یه ماهیه که تابستون می خوام برم Santa Fe. زندگیم شده این که ویزای آمریکا می گیرم یا نه و حالا که معلوم نیست ویزا بهم میدن یا نه چه جوری اول تابستون بلیط برا رزرو پیدا کنم و مدرک چی ببرم که سفارت بهم گیر نده و وقتی رفتم اون جا به کدوم استاد دوره بچسبم و کدومشون زمینه تحقیقاتیش جالب تره و از این حرفا. خوشبختانه ظاهرا هنوز پای هیچ ایرانی ای به Santa Fe نرسیده و این یه جا رو ایرانیا به فاک ندادن.

نه غلام رضا می شناسم نه سیامک نه فرشته

الکل هم می خورم شدید.
دیروز شیراز خوردیم و ballantine's.
این بالانتاین خاصیتش اینه که می خوری نمی فهمی جریان چیه
ولی یهو حس می کنی روشنی
تا صبحم روشن می مونی

برای من بر عکس ویسکی های دیگه هست که پروسه روشن شدن رو حس می کنم.

همه چیز خوبه همه شما رو هم دوست دارم
بچرید اما زیاد ادرار نکنید ریسک سیل رو بالا می بره

اون sacrifice رو هم دیدین واسه من کامنت می ذاره؟
من هر دفعه مسنجرم رو باز می کنم کارم اینه ایشون رو که من رو اد کرده deny و ignore کنم
شما که دوستشین بهش بگین این کار رو نکنه
آدم هر چه قدر هم ابنه داشته باشه باید کیری که ازش می خواد بره بالا رو مناسب حالش انتخاب کنه
و الا بهش می خندن