۱۲ دی ۱۳۸۸

مهاجرت به راحتی ممکن است آدم رو کله پوک کند. چطوری؟ یک مثال می زنم. ایرانی جماعت در خارج از ایران فرق نمی کند کجا باشد باید حتما شب یلدا و سال نو و اخیرا هم هالوین یه مهمانی بگیرند و در آن غزل حافظ بخوانند و اهل دلی سازی بنوازد و آقایون در کف با هم رقص سبیل بنمایند. قضیه هم خیلی جدی است و تعطیلی بردار نبست. حالا این را بگذارید کنار مثلا خواهر من در ایران. وقتی از خواهرم پرسیدم که شب یلدا را چه کار کرده خیلی بی خیال جواب داد حسش نبود هیچ جا نرفته. یعنی اصلا برایش مهم نبود که برود یا نه. می فهمید جریان رو؟ این ایرانی که اینجا هست نظر به اینکه هویتش روی هوا است مجبور می‌شود مدام روی مولفه‌های ایرانی اش ناکید کند تا کمتر احساس پوچی بکند اما ایرانی در ایران در آن هویت کذایی تا گلو فرو رفته و اصلا علاقه ندارد حالا بیاید و برجسته اش کند. معمولا هم وقتی میایی روی این ایرانی بودنت تکیه کنی معمولا می روی سراغ جنبه های دم دستی و متواتر فرهنگ ایرانی. همین که قرمه سبزیت را بخوری و سفره هفت سینت را بچینی و خبرهای جنبش سبز را بخوانی خوشجالی. البته بیشتر از این هم از تو بر نمی آید. در ننیجه تویی که اگر در ایران بودی صد سال هم سراغ این مقولات نمی‌رفتی و کاملا به دور از مرکز در لاک خودت چرا می‌کردی ناگهان حودت را در مرکز میراث بالنده ایرانی پیدا میکنی. تعارف که نداریم. من اگه ایران بودم الان آن وسط در حال کتک خوردن بودم و مدام با این آن در باره ماهیت سبز جنبش بحث نمی کردم جایش به ریش بسیجی ای که لختش کردند می‌خندیدم.

حالا چه جوری کله پوک می شوی؟ برادر اگر یک چیز در شما باشد که به شما کمی عمق بدهد دوری از مرکز است. آن آدمی که در مرکز و متوسط است قاعدتا متوسط هم فکر می‌کند. در مرکز میراث پر افتخار ایرانی بودن ضرر دارد. اصولا در مرکز هر چیزی بودن ضرر دارد. هر روز بالاترین رو خوندن و بحث کردن با این و آن برای انسان خوب نیست. نفرمایید در ابران دارد انقلاب می شود و به ما در بالاترین نیاز است. نه برادر خبرها را بخوان بعد برو رد زندگیت. شما باید یک وقت هایی تنها بشینی و به ابتکارخودت در تنهایی ات دنیای مزخرف و کج و کوله ات را بسازی. والا می‌شوی مثل این ایرانی های قدیمی آمریکا که اکثرا در زمان توقف کرده اند و تاریخ مصرف مغز همه شان گذشته.
بلاگفا وبلاگ "4دیواری" را که همیشه دنبال می کردم بسنه است. بستن این وبلاگ شکه ام کرد چون با این که انتقادی می نوشت، بیشتر انتقادهایش که بد جور هم معمولا وارد بودند به خود ما ایرانیان بر میگشت تا به مسایل روز سیاسی ایران. ظاهرا انتقاد (شما بخونید جیک زدن) در هر سطحی و از هر کسی در جهان بینی نوین ولایی ممنوع است.