من فردا دارم برای ده روز میروم مسافرت.
الان هم به جای برنامه ریزی برای تعطیلاتمان پایم را انداخته ام روی پایم و کتابم را میخونم. راستی شما مرحوم
هوارد زین رو میشناسید؟ اگر مثل من به تاریخ علاقه دارید و دلتان میخواهد یک گرایش چپ از یک آدم کار درست و باهوش از تاریخ ایالات متحده رو بخونید، این کتاب هوارد رو توضیه میکنم:
هوارد در این کتاب تاریخ ایلات متحده رو از دیدگاه عامه مردم و نه حاکمان و نخبگان روایت میکند و برای ما تعریف میکند که مردم آمریکا برای هر کدام از فصل های درخشان تاریخ آمریکا دقیقا چه بهایی رو پرداختند و چه بلایی سرشان آمده است. چیزی که من درباره این کتاب خیلی دوست دارم سمج بودن نویسنده است. یعنی اگه یک گندی یه جایی که نباید بالا آمده باشد، نوسنده سعی نمیکند کمرنگش کند و از رویش بپرد. اتقافا بهش گیر میدهد و زیر و روی قضیه رو در میآورد. بعد اگه شما مثل اکثریت ایرانیان آمریکا یا برایت بهشت باشد یا شیطان بزرگ، با خواندن این کتاب ناگهان میبینی سرگذشت این کشور پیچیده تر از این حرفها بوده است و زبانم لال شاید هم کمی فکر کنی و بخواهی چند تا کتاب دیگر هم بخوانی و در قضاوتهایت تجدید نظر کنی. البته آقایی که شما باشی میگویی ول کن بابا و کلابت رو میروی یا شاید هم مینشینی درست را میخوانی.
به هر حال کجا بودیم؟ آهان سفر! آقا جان اگر از من میپرسی کلا این اصول درباره سفر معتبرند:
- لزوما سفر تعطیلات نیست. بیشتر سفرها برای من همان قدر خسته کننده است که روز های کاری. تعطیلات برای من یعنی این که تمام روز رو به تن پروری و خواب و خوردن بپردازم و گاهی هم بینش یک فیلمی ببینم یا کتابی بخونم یا بروم قدمی بزنم یا زبانم لال با دوست دخترمان وقتی را صرف کنم. البته دوست دخترش نباید زیاد بشود و چند ساعت بیشتر نباشد و نباید هم زیاد حرف بزند.
- سفر رفتن و از خودتان با در و دیوار عکس گرفتن کار ضایعی است. این آدم هایی که یک هفتهای یک جایی میروند و بعد میخواهند با تمام نقاط دیدنی آن محل عکس بگیرند به نظر من خندهدار میآیند. آدم در سفر به جای عکس گرفتن باید نگاه کند و گوش بدهد. آدم نیاید مدام عجله داشته باشد و بدو بدو کند که همه جا را ببیند. آدم باید یواش باشد و به خودش فرصت بدهد چیزهای جدیدی را که میبیند مزه مزه کند و به خاطر بسپارد. اصولا سفر شما هم باید گشادانه باشد. یادتان باشد که شما یک درجه اول یک تن پرور هستید و در درجه دوم مسافر.
- سوشی غذای خوشمزهای است. غذای چینی خوب بسیار عالی است. یک وعده شما در یک رستوران نباید حتما گاو را بترکاند تا غذای رستوان خوب حساب شود. اگر فکر میکنید سوشی ماهی خام است و هر جا که میروید یا در رستوران های ایرانی غذا میخورید یا اگر بخواهید ماجراجویی کنید در برگر کینگ، آبتان با من توی یک جوب نمیرود. هر چیز خوبی هم لزوما در برخورد و تجربه اول لذت بخش نیست. خیلی وقت ها زمان میبرد تا شما دستتان بیاید که آنچه که خوردید یا نوشیدید یا گوش دادید یا تجربه کردید چه بوده است. دفعه اولی که شما به موسیقی جاز گوش میدهید ممکن است حالتان بهم بخورد اما کمی که به آن عادت کنید با موسیقی ای آشنا شدهاید که تا سال ها با شما خواهد بود.
- پیتزا اونی نیست که ما در ایران میخوردیم. در ایتالیا پبتزا فوق العاده مینیمال است و یک تکه نان است که یکی دو تا ماده غذایی رویش است. دلیلش این نیست که این ایتالیاییها عقلشان نمیرسیده که مثل اکبر آقا سگپز نیم کیلو مواد خالی کنند رو پیتزایشان. دلیلش این است که گاهی چیزی های کوچک زیبا اند و لذت بخش. پیتزا از نظر یک ایتالیایی تنها یک وسیله است که به آنچه روی نان است امکان بروز میدهد. هر چیز بی اهمیتی از نظر ما مثلا یک گوجه فرنگی اگر به درستی درک شود میتواند فوق العاده زیبا و لذت بخش باشد. به همین ترتیب است فعالیتهای شما در سفر و حتی زندگی. حتما برای آنکه از سفرتان لذت ببرید نباید لزوما کار عجیب غریبی در سفرتان انجام دهید. گاهی برای لذت بردن باید به جزییات توجه کنید. به همین ترتیب اگر اهلش هستید معیار شما برای انتخاب نوشیدنی الکلی نباید نسبت قیمت به درصد الکلش باشد. روی خیلی از نوشیدنیهای الکلی سال ها کار شده تا حسی ناب و خاص به شما بدهد. اگر صبور باشید این حس میتواند دستگیرتان بشود.
- اگر در
یک فیلم میبینید مردی دستش را در یک کیسه پر از مورچه میکند و درد میکشد مثل
این کابران فرهیخته بالاترین نیایید بگویید پسرهی کسخل یا مگر مورچه هم نیش میزند یا این چه کاری بود که کرد یا اینکه دروغ است. آن مورچه که میبینید نیش میزند و درد هر نیشش هم تنها قابل مقایسه با درد گلوله است و به خاطر آن این مورچه bullet ant (مورچهی گلوله) نامیده میشود. یک قبیلهای هم در برزیل وجود دارد که از این مورچه در مراسم آیینیاش استفاده میکند و هر کس که در آن قبیله ادعای مردی میکند و میخواهد مرد کاملی شود باید دستش را در کیسهای مملو از این مورچه کند. آن پسره که شما در این فیلم میبینید دستش را در کیسه کرده دارد در این مراسم آیینی شرکت میکند و این مراسم که به نظر شما خنده دار میآید از نظر افراد آن قبیله خیلی هم جدی است و محلی برای تعالی انسان است. به یاد داشته باشید که مراسم مذهبی و ملی شما هم ممکن است برای کسانی در جاهای دیگر دنیا به همین اندازه خندهدار باشد. آن پسره هم در واقع «پسره» نیست.
استیو بکشل یکی معروفترین برنامه سازان حیات وحش دنیا است و تعداد زیادی جایزه معتبر برای برنامههایش برده است و یک ورزشکار و کوهنورد حرفهای است. برای مثال استیو اولین بشری است که پایش به بالای کوهستان های مرتفع پاپوآ گینه نو رسیده است و خودش به تنهایی کلی گونه جدید جک و جانور کشف کرده است و برای ساخت یکی از برنامههایش یک بار صد کیلومتر مسیر را در یک شب دویده است تا بالاترین درجه آمادگی جسمانی کماندوهای ارتش اسراییل را دریافت کند. پس! اگر چیزی را نمیدانید دربارهاش اظهار نظر نکنید. حتی میتوانید اگر چیزی را نمیدانید آن را یاد بگیرید. و اگر هم یاد نمیگیرید آنهایی را که یاد میگیرند مسخره نکنید.
- اگر دلتان برای کشور لعنتی تان تنگ میشود یک دلیلش این است شما به دلیل سالهای طولانی که از کودکی در کشورتان بودهاید این «چیزهای کوچک» کشورتان را ناخودآگاه کشف کردهاید و آن ها در روحتان حک شده است. شاید حالا که وزیر علوم الدنگ کشورتان
گفته است که «اعضای هیات علمی برای استخدام در دانشگاه های ایران باید از فیلتر وزارت علوم رد شوند» وقت آن شده است که شمای دانشجو یاد بگیرید این چیزهای کوچک را در کشوری که در آن هستید هم کشف کنید. شاید هیچ وقت دیگر به آن کشور لعنتی بر نگردید.