۱۰ تیر ۱۳۸۹

می‌دونید پرطرفدارترین مکان برای خودکشی در دنیا کجاست؟
پل گلدن گیت در سانفرانسیکو.
حالا این بماند که که خودکشی کلا کار ضایعی هست (از آن ضابع تر هم پایین پریدن از بالای یک جای معروف برای در بوق کردن مردنت است و نشان از خود مهم پنداری شدید شما می‌دهد.) اما یک چیز جالب برایتان بگویم: وقتی این ملت از نرده‌های این پل بالا می‌روند که پایین بپرند، خیلی وقتها پلیس که چهار چشمی مواظب پل است سر می‌رسد. معمولا هم اولین واکنش پلیس به فردی که آن بالا رفته یک چیز است: میای پایین یا شلیک می‌کنم! جالب اینجاست که واکنش بیشتر این افراد مصمم به خودکشی هم این است که می آیند پایین. درست است که این افراد می‌خواهند بمیرند، اما می‌خواهند هم که روی چگونه مردنشان «کنترل» داشته باشند و دلشان نمی‌خواهد با یک گلوله پلیس سقط شوند.

بله برادر این کنترل داشتن روی زندگی خیلی مهم است. بعضی آدم ها خود تخریبی می‌کنند که ثابت کنند روی زندگی شان کنترل دارند. بعضی تنهایی و گوشه عزلت اختیار می‌کنند. بعضی‌ها دست زد به سینه دختری که عاشقشان شده می‌زنند. بعضی مهاجرت می‌کنند. بعضی به جای ویندوز لینوکس نصب می‌کنند تا کنترل کاملی روی رایانه شخصی‌شان داشته باشند. بعضی درس می‌خوانند فقط برای آنکه به خودشان ثایت کنند می‌توانند. البته بعد هم می فهمند آنچه که توانستند پرت و پلایی بیش نبوده است و افسردگی می‌گیرند. بعضی هم سال یکی مونده به آخرش ولش می‌کنند باز هم برای آنکه معلوم شود سکان زندگی‌شان دست چه کسی است. در سطح زندگی امثال من هم سر اینکه کنترل تلویزیون دست کی باشد دعوا می‌شود. خلاصه که انسان آزاد آفریده شده و هیج کس نمی‌تواند آزادیش را محدود کند. حتی شما خانم عزیز.