امروز داشتم به متال هایی که در دوران شباب دوست داشتم گوش می دادم. اون موقع آرزوم این بود بتونم اجراهای اینا رو از نزدیک ببینم. چند سال بعد من بیشتر این گروه ها رو از نزدیک تو اسکاندیناوی دیدم. ولی اون موقع دیگه از هیچ کدومشون اون قدرها خوشم نمی اومد.
من با هر دختری که هستم تا وقتی که باهاش هستم نظر به بیشعوری ذاتی ام طرف به هیچ جام نیست. اما وقتی که رابطه به هم می خوره من بعد چند ماه دو زاریم می افته که از طرف خوشم می اومد و دلم تنگ میشه.
دو نتیجه می گیریم: یک. همیشه آدم برای چیزی که ندارد دلش تنگ می شود. دوست داشتن در واقع خواستن کاملا خودخواهانه و بدوی چیز های دور از دسترس است و اصالتی ندارد. دو. نظر به این ماهیت دوست داشتن انسان هیچ وقت نمی تواند در دوست داشتنش سر وقت باشد. همیشه یا زود است یا دیر.
من با هر دختری که هستم تا وقتی که باهاش هستم نظر به بیشعوری ذاتی ام طرف به هیچ جام نیست. اما وقتی که رابطه به هم می خوره من بعد چند ماه دو زاریم می افته که از طرف خوشم می اومد و دلم تنگ میشه.
دو نتیجه می گیریم: یک. همیشه آدم برای چیزی که ندارد دلش تنگ می شود. دوست داشتن در واقع خواستن کاملا خودخواهانه و بدوی چیز های دور از دسترس است و اصالتی ندارد. دو. نظر به این ماهیت دوست داشتن انسان هیچ وقت نمی تواند در دوست داشتنش سر وقت باشد. همیشه یا زود است یا دیر.