مطلب امروز ما قراره پر بار باشه و من توش هم خاظره نویسی کنم و هم به معرفی موسیقی بپردازم و هم علمی بنویسم.
آقا من بالاخره این جی آر ای لعنتی رو دادم. راستش به علت مشغله و البته گشادی زیاد برای این امتحان زیاد نخونده بودم. یه هفته قبل امتحان یه خری زدیم و در چند ماه اخیرم گاهی یه کم نوشتن تمرین کردیم. اما verbal شدم پونصد و ده و quantitative هشتصد و خوشبختانه خیلی هم تو بخش نوشتن حماسه آفرینی نکردم و امید وارم نمره قابل قبولی هم از اون بخش بگیرم. الان هم خوشحالم که از شرش خلاص شدم. از اون طرف پروژه ام یه ماه هست به گل نشسته و سر کارم. کاری که فعلا داریم می کنیم اینه که یه الگوریتم عددی برای تولید یه میدان تصادفی (یک تابع از مکان و زمان که مقداری تصادفی اختیار می کنه) با تابع هم بستگی multiscale رو پیاده سازی و توصیف می کنیم. multiscale معنی ایش اینه در این میدان تصادفی بین دو نفطه در گستره ای از مقیاس ها همبستگی وجود داره. به کار دیگه ای که داریم می کنیم اینه که خواص مختلف میدانی رو که درست کردیم داریم به صورت تحلیلی محاسبه کنیم تا بعد اون رو به تونیم با نتایج پیاده سازی الگوریتم مقایسه کنیم. برای مثال چگالی تراکم صفر های میدان و مشتقاتش رو به صورت تحلیلی ما محاسبه کردیم و حالا هم می خوایم هم بستگی این چگالی رو محاسبه کنیم. همین جا هم هست که کار گره خورده. این محاسبات یه انتگرال های عجیب غریبی محتوی توابع بسل و غیره داره که فقط با یه سری تقریب ما موفق به محاسبه شون شدیم و این تقریب ها یه سری خطا تولید می کنند که در محاسبات نهایی کار رو خراب می کنند و نمی گذارند به جواب نهایی برسیم. فعلا استادمون پیشنهاد کرده بی خیال این کار بشیم و اون پارامترایی که نمی تونیم تحلیلی محاسبه کنیم رو با شبیه سازی حساب کنیم و در محاسبات جایگزاری کنیم. البته حضرت همایونی بعد این که ما یه ما سر کار بودیم این پیشنهاد رو کرد. دلیلش هم این نبود که می خواست ما تلاشمون رو برای محاسبه تحلیلی همه چیز بکنیم، دلیلش این بود که آقا مسافرت بودن و تشریف نداشتن.
بعد از کریسمس قراره ما از این میدان تصادفی برای شبیه سازی ذرات معلق در سیال turbulent استفاده کنیم و سعی کنیم ببینم مدلی از turbulence که حاوی یک میدان تصادفی با تابع هم بستگی multiscale هست می تونی به چند سوال کوچک در باره ذرات معلق در سیال turbulence پاسخ بده یا نه. از اون طرف استادم و دانشجوی دکتراش موفق شدن این مدل رو به صورت تحلیلی حل کنن و با کنار هم گذاشتن نتایج شبیه سازی ما و مدل تحلیلی اون ها می تونیم امیدوار باشیم نتایج خوبی می گیریم. البته یه کار کوچیک دیگه هم هست و اونم اینه که کد ها مون که الان بیشترش تو Matlab هست و همه هم یه بعدی. باید کد ها رو به C برای دو بعد و سه بعد بنویسیم. استاد هم ظاهر چند تا کلاستر Mac می خواد بخره تا از نظر سرعت مشکلات کم تر شه (این جور الگوریتم ها خیلی خیلی کندن).
وقتی به خودم نگاه می کنم و این که الان دارم چه کار می کنم کف می کنم. من بچه بودم می خواستم دانشمند بشم. رفتم برق. دانشمند نشدم اما عوضش به گا رفتم. از برق اومدم بیرون. فکر می کردم دارم سیستم های پیچیده می خونم. الان دارم رسما کار گل ریاضی می کنم. امید وارم دکترا بتونم ریاضی کار بردی بخونم. معنیش اینه یه جورایی خیلی به تخمم نبوده چی میشه. به هر حال اینه داستان ما. شاید دکترا هم نخوندیم. بر می گردیم میریم ایران می ریم خدمت. بعد هم خدا بزرگه. به هر حال من تو این سوئد نمی مونم.
حالا همه این ها به کنار. آیا می دانستید من دو روز دیگه دارم به مدت دو هفته میام ایران؟ با این پول بلیطی که دادم می تونستم چند روز برم پاریس رو بگردم اما جو گیر شده ایران رو انتخاب کردم. پاریس رو هم ندیدیم ندیدیم. حالا واسه رفقا کلاس نذاریم که فلان جا رو هم ما دیدیم. به تخممان که دیدیم. سفر مرد را پخته می کند؟ نه داداش. سفر سر مرد را گرم می کند تا یادش برود یک کلم نپخته است.
موسیقی هم که می خوام معرفی کنم قطعه سرچشمه از گروه اختلال اعصاب (origin از neurosis) است. خیلی سنگین است. سبکش هم متال است. اما به درد آنهایی که فکر می کنند متال با مرگ جیمی هندریکس مرد نمی خورد. من این آهنگ را خیلی دوست دارم.
و اما تکه علمی برنامه.
ها ها. گول خوردید! از تکه علمی خبری نیست. می خواستم یک داستانی تعریف کنم که الان حس اش نیست. اون چیزهایی هم که درباره پروژه ام نوشتم علمی نبود. خاطره بود. مطمئنا اگر زمینه کاریتان مشابه من نباشد نمی فهمید چه می گویم، اگر هم زمینه کاریتان با من مشابه باشد می فهمید همه اش مزخرفات است.
الان هم می خواهم یک فیلم ببنیم. بعدش هم می خواهم دوردورو خورشتم را بخورم. (دوردورو خورشت یه غذایی است که در طالقان باستان عقیده داسته اند در دور دورها خورده می شود و چون دور دور ها دور از دسترس بوده اند کسی نمی دانسته است دوردورو خورشت که در دور خورده می شود در واقع چی هست. در اصل این مردمان باستانی که نسل من هم به آنها می رسد هر چیز عجیب غریب قاطی پاتی ای را برای اصالت بخشی دوردورو خورشت نام می نهادند.)
آقا من بالاخره این جی آر ای لعنتی رو دادم. راستش به علت مشغله و البته گشادی زیاد برای این امتحان زیاد نخونده بودم. یه هفته قبل امتحان یه خری زدیم و در چند ماه اخیرم گاهی یه کم نوشتن تمرین کردیم. اما verbal شدم پونصد و ده و quantitative هشتصد و خوشبختانه خیلی هم تو بخش نوشتن حماسه آفرینی نکردم و امید وارم نمره قابل قبولی هم از اون بخش بگیرم. الان هم خوشحالم که از شرش خلاص شدم. از اون طرف پروژه ام یه ماه هست به گل نشسته و سر کارم. کاری که فعلا داریم می کنیم اینه که یه الگوریتم عددی برای تولید یه میدان تصادفی (یک تابع از مکان و زمان که مقداری تصادفی اختیار می کنه) با تابع هم بستگی multiscale رو پیاده سازی و توصیف می کنیم. multiscale معنی ایش اینه در این میدان تصادفی بین دو نفطه در گستره ای از مقیاس ها همبستگی وجود داره. به کار دیگه ای که داریم می کنیم اینه که خواص مختلف میدانی رو که درست کردیم داریم به صورت تحلیلی محاسبه کنیم تا بعد اون رو به تونیم با نتایج پیاده سازی الگوریتم مقایسه کنیم. برای مثال چگالی تراکم صفر های میدان و مشتقاتش رو به صورت تحلیلی ما محاسبه کردیم و حالا هم می خوایم هم بستگی این چگالی رو محاسبه کنیم. همین جا هم هست که کار گره خورده. این محاسبات یه انتگرال های عجیب غریبی محتوی توابع بسل و غیره داره که فقط با یه سری تقریب ما موفق به محاسبه شون شدیم و این تقریب ها یه سری خطا تولید می کنند که در محاسبات نهایی کار رو خراب می کنند و نمی گذارند به جواب نهایی برسیم. فعلا استادمون پیشنهاد کرده بی خیال این کار بشیم و اون پارامترایی که نمی تونیم تحلیلی محاسبه کنیم رو با شبیه سازی حساب کنیم و در محاسبات جایگزاری کنیم. البته حضرت همایونی بعد این که ما یه ما سر کار بودیم این پیشنهاد رو کرد. دلیلش هم این نبود که می خواست ما تلاشمون رو برای محاسبه تحلیلی همه چیز بکنیم، دلیلش این بود که آقا مسافرت بودن و تشریف نداشتن.
بعد از کریسمس قراره ما از این میدان تصادفی برای شبیه سازی ذرات معلق در سیال turbulent استفاده کنیم و سعی کنیم ببینم مدلی از turbulence که حاوی یک میدان تصادفی با تابع هم بستگی multiscale هست می تونی به چند سوال کوچک در باره ذرات معلق در سیال turbulence پاسخ بده یا نه. از اون طرف استادم و دانشجوی دکتراش موفق شدن این مدل رو به صورت تحلیلی حل کنن و با کنار هم گذاشتن نتایج شبیه سازی ما و مدل تحلیلی اون ها می تونیم امیدوار باشیم نتایج خوبی می گیریم. البته یه کار کوچیک دیگه هم هست و اونم اینه که کد ها مون که الان بیشترش تو Matlab هست و همه هم یه بعدی. باید کد ها رو به C برای دو بعد و سه بعد بنویسیم. استاد هم ظاهر چند تا کلاستر Mac می خواد بخره تا از نظر سرعت مشکلات کم تر شه (این جور الگوریتم ها خیلی خیلی کندن).
وقتی به خودم نگاه می کنم و این که الان دارم چه کار می کنم کف می کنم. من بچه بودم می خواستم دانشمند بشم. رفتم برق. دانشمند نشدم اما عوضش به گا رفتم. از برق اومدم بیرون. فکر می کردم دارم سیستم های پیچیده می خونم. الان دارم رسما کار گل ریاضی می کنم. امید وارم دکترا بتونم ریاضی کار بردی بخونم. معنیش اینه یه جورایی خیلی به تخمم نبوده چی میشه. به هر حال اینه داستان ما. شاید دکترا هم نخوندیم. بر می گردیم میریم ایران می ریم خدمت. بعد هم خدا بزرگه. به هر حال من تو این سوئد نمی مونم.
حالا همه این ها به کنار. آیا می دانستید من دو روز دیگه دارم به مدت دو هفته میام ایران؟ با این پول بلیطی که دادم می تونستم چند روز برم پاریس رو بگردم اما جو گیر شده ایران رو انتخاب کردم. پاریس رو هم ندیدیم ندیدیم. حالا واسه رفقا کلاس نذاریم که فلان جا رو هم ما دیدیم. به تخممان که دیدیم. سفر مرد را پخته می کند؟ نه داداش. سفر سر مرد را گرم می کند تا یادش برود یک کلم نپخته است.
موسیقی هم که می خوام معرفی کنم قطعه سرچشمه از گروه اختلال اعصاب (origin از neurosis) است. خیلی سنگین است. سبکش هم متال است. اما به درد آنهایی که فکر می کنند متال با مرگ جیمی هندریکس مرد نمی خورد. من این آهنگ را خیلی دوست دارم.
و اما تکه علمی برنامه.
ها ها. گول خوردید! از تکه علمی خبری نیست. می خواستم یک داستانی تعریف کنم که الان حس اش نیست. اون چیزهایی هم که درباره پروژه ام نوشتم علمی نبود. خاطره بود. مطمئنا اگر زمینه کاریتان مشابه من نباشد نمی فهمید چه می گویم، اگر هم زمینه کاریتان با من مشابه باشد می فهمید همه اش مزخرفات است.
الان هم می خواهم یک فیلم ببنیم. بعدش هم می خواهم دوردورو خورشتم را بخورم. (دوردورو خورشت یه غذایی است که در طالقان باستان عقیده داسته اند در دور دورها خورده می شود و چون دور دور ها دور از دسترس بوده اند کسی نمی دانسته است دوردورو خورشت که در دور خورده می شود در واقع چی هست. در اصل این مردمان باستانی که نسل من هم به آنها می رسد هر چیز عجیب غریب قاطی پاتی ای را برای اصالت بخشی دوردورو خورشت نام می نهادند.)
۷ نظر:
من که از خاطرات علمی این پست هیچی نفهمیدم. ولی دوردورو خورشت خوب بود. بچه ی جنوبی؟ حالا توش چی می ریزین؟
به نظر منم بهتر بود می رفتی پاریس رو می دیدی. اما حالا که داری میای، خوش اومدی.
آقا اگه گیر انتگرالهای کمرشکن افتادی، حتما این کتاب رو بخر:
Table of Integrals, Series, and Products by Gradshteyn and Ryzhik (editors: Alan Jeffrey and Daniel Zwillinger)
یعنی یه چیزایی توش میبینی که باور نمیکنی آدمیزاد همچین کارهایی کرده باشه. حالا اگه نمیخوای خودت بخری، به استادت بگو برای گروهتون بگیره یدونه...عالیه واقعا و قابل مقایسه با بقیه کتابهای اینجوری نیست...منو که تا حالا چند بار نجات داده
دقیقا یه ماه پیش رو داشتم با همین کتابه ور می رفتم. ظاهرا استاندارد همین کار تو همه دنیاست.
یه کتاب دیگه هم داریم یه سری برادر روس نوشتن از اینم خفن تره.
باید بگم آره، به نظر من هم دخترا غیر قابل پیش بینی هستن
به نظرم خاطرات علمی ات گنگ هستند
اگه یک کم بیشتر توضیح بدی و ساده تر بگی شاید بشه فهمید
راستی جی آر ایت هم مبارک باشه
Gradshteyn and Ryzhik are russians too! so you're talking about another book, i guess?
Yup, there is another on,more extended, only russian work with...
من که دوتا پاراگراف بالا رو خوندم، مخم قد نمی ده، از" از وقتی به خودم نگا می کنم" خوندم بعدشم حالا که اومدیم منم ببینمت دیگه بشه سومین باری که دیدمت
ارسال یک نظر