۲۹ آبان ۱۳۸۶

قبل از هر سخنی انسان باید تامل کند و ببیند کلام او چیزی بر سکوت می افزاید.
تنها اگر پاسخ خیر بود حرف زدن مجاز است.

این یک جمله حکیمانه پارادوکسیال است که اصلا به گروه خونی ما نمی خورد. می گویم چطور است جای این غلط های زیادی یکم به ملت گیر بدهیم.
آقا من از وقتی از ایران اومدم بیرون دوباره وبلاگ خوان شده ام. با شور و حرارتی خاص جریانات وبلاگی را دنبال می کنم و کامنت گذاری هم می کنم. توی این گشت و گذارها گاهی چیزهای می بینم که خونم به جوش می آید و دلم می خواهد بیایم در وبلاگ خودم آبروی طرف را ببرم. یک نمونه اش وبلاگ یک پزشک. امروز یک جایی خوندم که این وبلاگ در مسابقات وبلاگی نامزد شده است. رفتم به این وبلاگ که ببینم یک وبلاگ برجسته چه طور چیزی است. وبلاگ حاوی مطالبی متنوع در باره علم و فن آوری و حتی هنر و ادب (معرفی فیلم) بود. تنها مشکلش این بود که من نصف مطالب این بنده خدا را قبلا به زبان انگلیسی در جاهای مختلف دیده بودم. مثلا این مطلب که الان در صفحه اول این وبلاگ هست. مطلبی است درباره 10 اختلال روانپزشکی عجیب و غریب. اصل مطلب به انگلیسی را من چند روز پیش در digg دیده بودم. می توانید مقایسه کنید و از ترجمه روان علیرضا مجیدی نویسنده این وبلاگ لذت ببرید. در واقع این وبلاگ برجسته یک مترجم است که منبع مطالبش را در پایان آنها درج نمی کند. صرف نظر از این که این کار چقدر درست است یا غلط، این که ترجمه های بدون منبع وبلاگی را از نظر ایرانی ها برتر می کند به نظرم بسیار جالب است. اگر کسی این جورمطالب را دوست دارد، خیلی راحت می تواند stumble upon نصب کند و به دریایی از این جور مطالب دست پیدا کند. به علاوه تعداد بسیار زیادی وبلاگ انگلیسی هستند که مطالبی مشابه می نویسند و به عکس وبلاگ یک پزشک از روش دزدی هم برای تامین مطالبشان استفاده نمی کنند. فلسفه آنها هم بیشتر از آنکه ارائه مجموعه ای از دانستنیهای جالب در کنار هم باشد ارائه برداشتی شخصی از دنیای علم و فن آوری و ادب و هنر است و اصلا همین هم است که آنها را جالب و هیجان انگیز می کند. من کاملا درک می کنم که هر کس ترجیح می دهد به زبان مادریش بخواند و بنویسد اما برایم سوال است که چرا باز دید کننده های وبلاگ یک پزشک که کم هم نیستند یک بار هم که شده سراغ سایت های دست اول به زبان انگلیسی نمی روند تا بفهمند وبلاگی که آن عنوان برتر رای داده اند نه تنها برتری ندارد بلکه تا حد زیادی متقلب است. من که باور نمی کنم دلیلش ضعف در زبان انگلیسی باشد. ظاهرا نوعی کرختی در جامعه فارسی زبان وجود دارد که باعت می شود ما قدرت تشخیص سطحی و بدل را از عمیق و اصل نداشته باشیم.

البته این وبلاگ خوانی من همه اش به حرص خوردن نمی گذرد. اخیرا کلی از این وبلاگ ها پیدا کرده ام که شخصی می نویسند و ساده و تمیز و دوست داشتنی زندگی خودشان را در آورده اند. این از آن چیزهایی است که در خارج از ایران پیدا نمی شود و دوای درد یک آدم دلتنگ دور از ایران است. و الا مطالب علمی روشن فکری و حقایق geek پسند که از شش جهت آدم را در این جا محاصره می کند. اصلا چطور است چند تا از وبلاگ هایی که دوستشان دارم را در این جا معرفی کنم؟ یکی شان این مهندس خسته است که من واقعا از خواندنش لذت می برم. از این آقای فرازو هم بدمان نمیاید، البته وقتی خاطراتش را می نویسد و الا مطالب هنری اش ابدا برایم جالب نیستند. خاطراتش یک ریتم باحالی دارد و آدم یاد فیلم city of god می افتد. ذهن خسته هم را دوست دارم. مرا یاد دوران خوابگاه و رفقای خودم میاندازد. به پشت سر نگاه نکن هم آدم جالبی است. آخرین وبلاگی هم که مرتب دنبال می کنم زنو است. راستش من زیاد از دنیای روشن فکری این دوستمان سر در نمی آورم. اما همین که سلیقه خوبی در لینک دادن دارد (جز نون هایی که گاه به دوستانش قرض می دهد) باعث می شود با علاقه وبلاگش را دنبال کنم.

این بود وبلاگ شناسی من.


بعد از تحریر: آقا من فکر نمی کردم این مطلب ساده من درباره وبلاگ یک پزشک این قدر داغ شود. هدف من از این نوشته تخریب علیرضا مجیدی نویسنده وبلاگ یک پزشک نبود. کاملا مشخص است که ایشان وقت بسیار زیادی برای وبلاگش می گذارد و تلاش های او بسیار ارزشمند و ستودنی است.

اما حالا که جریان داغ شده ما هم یک تئوری هم بدهیم که روشن شود هدف از نوشتن این مطلب چه بود.

ببینید سایت هایی مثل digg و delicious وسرویس هایی مثل stumble upon کارشان این است که به کمک کاربرانشان مطالب جالب و به درد به خور را از اینترنت جمع آوری می کنند و با کنار هم قرار دادن این ها یک ارزش افزوده تولید می کنند. این ارزش افزوده مترادف بازدید کننده ی بیشتر برای این سایت ها و سرویس ها است. نکته جالب این است که جزیره بودن ما فارسی زبانان و عدم آگاهی ما موقعیتی را پیش آورده که انتقال بخشی از این ارزش افزوده از این سرویس ها به وبلاگ های فارسی زبان ممکن شده است. شما می توانید با مونیتور کردن این سایت ها و انتخاب لینک های آنها و ترجمه آنها در سایت خودتان خوانندگان فارسی زبان زیادی را جذب کنید و سهم خود از این ارزش افزوده را برداشت کنید. لزومی هم ندارد به خوانندگانتان بگویید مطالبتان را از چه مسیری پیدا کرده اید. چه به منابع اصلی هر مطلب برای رعایت حقوق مولف ارجاع بدهید یا مثل مطلبی که به آن در وبلاگ یک پزشک اشاره کردم ارجاع ندهید در اصل مطلب خیلی تفاوتی نمیکند. شما چیزی جالب برای عرضه دارید و خوانندگان نا آگاهی که جز شما مسیر دیگری را نمی شناسند. در واقع انتقاد من به خوانندگان بود نه نویسنده وبلاگ. ایشان دارد به یک نیاز در این جامعه با وقت گذاشتن و تلاش شخصی پاسخ می دهد. هر جا نیازی باشد پاسخی هم هست.

به عنوان حسن ختام هم یک سوال را مطرح می کنم. فرض کنید من یک وبلاگ بزنم و بالاترین را که یک digg فارسی است مونیتور کنم و مطالب جالبش را در وبلاگم البته با ذکر منبع اصلی بگذارم. به نظر شما واکنش ملت چه خواهد بود؟


بعد از تحریر دوم: آقا جریان جالب تر هم شده گویا. یک داستانی بگویم برایتان که دو زاریتان بیفتد که چه خبر است. ما یک معلمی داشتیم در سال دو راهنمایی که موضوع های انشایی که میداد خیلی مزخرف بود. بهار را توصیف کنید و پاییز را چگونه میابید و از این چیز ها. یک بار من که زیادی رک بودم به این معلم محترم گفتم آخر این چه موضوعاتی هست که شما می دهی انشاهای همه تکراری است حوصله آدم سر می رود. واکنش معلم ما خیلی جالب بود. قهر کرد و سر کلاس نیامد و اظهار داشت شما به معلم نیازی ندارید و خودتان اوستا شده اید و من دیگر نمی آیم. من به شخصه با معلم مان موافق بودم و فکر می کردم دنیا بدون او قشنگ تر است. اما بچه درسخوان های کلاس همچین نظری نداشتند. بچه درس خوان ها مدام می رفتند منت آقا را می کشیدند و ایشان که می دید مقصر اصلی نیامده بیشتر و بیشتر ناز می نمود و فغان می نمود و از برگشتن به سر کلاس خود داری می کرد. از بچه ها اصرار بود و از او انکار. از آن طرف همین دوستان دانش آموز هی به من متلک می انداختند و به من می گفتن اصلا تو انشا می دانی چیست که همچین چیزی گفتی؟ ما خیلی هم این موضوع ها را دوست داریم. معلم ما بعد از یکی دو هفته جوی درست کرده بود که من شده بودم شقی و ایشان تقی. آخر هم ناظمان آمد و با پس گردنی مرا برد که از ایشان عذر بخواهم و من که اصلا آدم شجاعی نبودم علی رغم میل باطنیم هم عذر خواهی کردم و هم دستمال ابریشمین را هم به حد اعلا برای رضایت این معلم فرهیخته به کار بردم. من اشتباه کرده بودم، هم معلم از موضوعاتی که می داد راضی بود و هم دانش‌آموزان.

در واقع این استراتژی جهانی است. وقتی تو در موضع قدرتی و کسی ضعیف تر (یک وبلاگ ناشناس بدون بازدید کننده) از تو انتقادی می کند و تو می بینی که اگر با این موجود ضعیف وارد بحث شوی و شکست بخوری خیلی ناجور می شود و از همه بد تر عده ای بدون آنکه به زبان بیاورند با طرف تو تا حدودی موافق اند، میروی سراغ همان استراتژی قدیمی. قهر می‌کنی و می گذاری هوا داران تو از خجالت طرف تو در بیایند. این وسط هم کلی تعریف تمجید مجانی از تو می شود که در نوع خودش بسیار جذاب است.

ولی متاسفانه مشکلی این وسط هست. حقیقت این است که شما با یک انتقاد قهر کرده ای. کاری که بچه های کوچک هم خیلی زیاد انجام می دهند. آن انتقاد هم زیاد متوجه شما نبود، متوجه هواداران شما بود که به چنین موضوعات انشایی راضی اند.

این دوستانی هم که در بالاترین نظر می دهند، من اکانت بالاترین ندارم که پاسخم را برایتان بنویسم. حمل بر بی احترامی نکنید. اگر مخاطبتان منم و پاسخی می خواهید نظرتان را اینجا بنویسید.


بعد از تحریر سوم: من الان توضیحات جناب مجیدی را در بالاترین خواندم. ظاهرا جریان این گونه بوده که ایشان ابتدا این مطلب جنجالی را از digg پیدا کرده اند، بعد متوجه شده اند این مطلب کپی پیست و یا اگر بخواهیم از ادبیات طرفدارانشان استفاده کنیم «جمع آوری» از ویکی پدیا بوده و به همین دلیل حقی برای نویسنده آن قائل نشده اند و ایشان با بال پر دادن به ایده ی در کنار هم قرار دادن ده سندرم روانی مطلب را در وبلاگ خود به چاپ رسانده اند. (جالب است بدانید که هیج مدخلی با عنوان ده سندرم روانی عجیب در ویکی پدیا وجود ندارد و آنچه در ویکی پدیا هست هر سندرم به صورت جدا و با طول و تفصیلی بیشتر است.)

حدس من هم درباره روش نوشته شدن این مطلب و سایر مطالب این وبلاگ همین بود. آنچه من به آن اعتراض دارم بیشتر از آنکه به روش نوشته شدن این مطلب باشد به برخوردی است که در جامعه فارسی زبان با این گونه مطالب می شود. چرا عنوان بهترین ویلاگ فارسی را ترجمه و جمع آوری های دست چندم که ایده اصلی مال کسی بوده و مواد خام هم مال یک جای دیگر برای کسی به ارمعان می آورد؟ چرا به اینکه پیدا شدن این مطلب از مسیر تلاش های جمعی کاربران سایت digg بوده توجه نمی شود؟ و الا نفس کار ایشان اصلا مذموم نیست و حداقلش تولید محتوا به زبان فارسی است و مخاطب خاص خودش را دارد.

امید وارم این دوست عزیز هم کمی از رنجش خاطرشان بکاهند و زیاد شلوغ نکنند و وبلاگ پر مخاطبشان را هم ادامه دهند.

۲۳ نظر:

Farbud گفت...

آقا این بلاگت به مثابه‌ی ریفرش‌کننده بود. بعد از مدت‌ها نشستیم آرشیوخونی کردیم. دستتان تمیز.

Farbud گفت...

خواستیم تکرار کنیم که ایول.

ناشناس گفت...

سلام

مطلبی رو بابت نوشته تون می خواستم بگم. این نوشته شما یک انتقاد بسیار تلخ، تند و غیر منصفانه نسبت به یک وب لاگی است که در درجه اول نیاز به تشویق دارد تا تنبیه. وب لاگ یک پزشک از این بابت که حاوی مطالب مفید است بسیار وب لاگ با ارزشی است حتی اگر فقط ترجمه انگلیسی به فارسی باشد که اینگونه نیست و پستهایی در این وب لاگ وجود دارد که صرفا از تحقیق نویسنده و نظرات نویسنده نشات گرفته است

البته این رو هم معتقدم که آقای مجیدی (نویسنده وب لاگ یک پزشک) بهتر است که اگر مطلب برداشت شده یا ترجمه شده از جای دیگری است، بعنوان یک نویسنده بایستی حق مولف را با ذکر منبع هر خبر در انتهای هر مطلب بجا اورد - که البته از حق نگذریم، در چند مورد که مطلب مربوط به خودشان نبوده است، دیده ام که آقای مجیدی این کار را کرده است


ولی بطور کلی وب لاگ یک پزشک از معدود وب لاگهای خوب فارسی است، و اصطلاح دزد و یا متقلب زیبنده این وب لاگ نیست. حال روی صحبتم به شما است، نویسنده این وب لاگ ناشناس که با اسم ناشناس هستید (و از پروفایلتان تنها مشخص می شود که در سوئد زندگی می کنید و مذکر هم هستید) ، بهتر نبود که در قسمت کامنت همان خبر که آقای مجیدی مطلبی را بدون ذکر منبع آورده بود، این موضوع را به اطلاعشان می رساندید بجای اینکه مثل آدمهایی که شجاعت رو در رو صحبت کردن را ندارند، پشت سر و در قالب بک پست در وب لاگتان به این موضوع اشاره کنید

من شخصا از خواندن پستهای وب لاگ یک پزشک لذت می برم. ترجمه بسیار خوب علیرضامجیدی و نوشته های زیبای ایشان که از تحقیق ایشان سرچشمه گرفته از نظر من جای تشکر و تقدیر را دارد و ایشان می توانند ارزش این وب لاگ را با اضافه کردن منبع هر خبر که از جای دیگر برداشته شده است در انتهای هر خبر بیشتر کنند

همیشه تخریب یک کار خوب ، کاری ساده تر از ایجاد و یا تشویق یک کار ارزشمند بوده است مثبت بیاندیشید و مثبت ها را هم ببینید.

با تشکر
ماهان سرقدیان

ناشناس گفت...

عالی بود!
متأسفانه دقیقاْ قضیه همونجوره که شما میگی.

خیلی ها مطلعند و باهاتون موافق ولی تو رودربایستی گیر کردند برای تأیید حرفهاتون یا انگیزهای برای شرمنده کردنش ندارند.

(به هرحال لینک به لینکیم آدم روش نمیشه همچین انتقادایی بکنه.)

ولی نامزدی برترین وبلاگ شوکه کننده و شرم آور بود.

که این هم ناشی از سطح سواد داور و معیار تعیین کننده هایی که بی اطلاع در زمینه وباگنویسی هم کارشناسی می‌کنند.

یک زمانی وبلاگهای زرد هی مطلب از اینور اون ور می دزدیدن یا عکس کپی میکردن که با افزایش سطح اطلاعات کاربران و شناخته شدن منابع فارسی زبان کسی دیگه با این روش برای خوش کردیتی نمیخره. (ولی هنوز بی نام و نشان به انگیزه های دیگه کلیک میدزدند)


ولی منابع انگلیسی زبان برای خیلی از کاربران که بخاطر خرید کامپیوتر وبلاگنویس شدن هنوز اونقدر شناخته شده نیست و تازه بعد از اون مشکل زبان هم وجود داره که باعث میشه کسی بهشون سر نزنه!

برای همین زرد مدرن راه افتاده و کسانی مثل یک مهندس یا یک پزشک یا هر مدرک باکلاس دیگه‌ای که شده اسم وبلاگ از این ضعف کاربران کمال استفاده رو می‌برند و مطالب رو با عکس و تفصیلات بدون کوچکترین اشاره‌ای عیناْ نقل می‌کنند و داعیه فرهنگ و .. هم دارند.



هنوز خیلیها نمیدونند دیگ کجاست٬ دلیشس چیه و یا
stumble upon
چه جوریه
ولی یواش یواش بساط زرد مدرن هم برچیده خواهد شد.

نشانه جالب اینکه از وقتی که بالاترین راه افتاده شاهد افت شدید محتوای وبلاگهای پزشکی مهندسی هستیم چون خیلی از کاربران بیکارتر از دکترها نشستن دیگ رو مونیتور میکنند تا برای لنک کردن مطالب در بالاترین از بقیه جا نمونند

شما نصف منبع رو قبلاْ دیدیدن بقیش هم برید تو دیگ و دلیشس بگردید پیدا می‌کنید.

امیدوارم یک روز کسی روش نشه اسمش رو پای این مطالب بیاره



ترجمه خیلی کار خوب و پسندیده‌ایه ولی به شرطی که مثل دکتر مزیدی منبعش هم ذکر بشه.

راستش همین حجم کپی و ترجمه هم خیلی خیلی وقت میبره طوری که نیاز به یک آدمی داره که خودش رو وقف این کار بکنه و کار دیگه ای در زندگی نداشته باشه که از این زاویه هم این کار قابل تقدیره ولی وقتی آدم میبینه درصد کسائی که میدونن مطلب دزدیه نسبت به کسائی که فکر می‌کنند از ذهن یک متخصص همه کاره تراوش می‌کنه تقریباْ صفره وسوسه میشه که همچین ٰستی بگیره و البته نتیجش براشون این میشه که کاندید برترین وبلاگ بشن و برای بقیه خجالت از فارسی زبان بودن که برترین وبلاگش یک فیدریدر مترجمه.
می‌شد گفت زحمتکشترین وبلاگنویس...

دلیل ناشناسیم که کاملاٌ واضحه؟
مهم زدن حرف حسابیه که تا الآن جوابی نداشته.
انگیزه اونائی هم که بلند بلند اسم میگن و دفاع میکنند هم واضحه که؟

ناشناس گفت...

حرفی که ماهان سرقدیان
زد حرف دل منهم بود...

ناشناس گفت...

سلام. من با شما مخالفم. ببینید مگر ما چه قدر وقت و حوصله داریم که بخواهیم همه مطالب جالب را به زبان انگلیسی ÷یدا و ترجمه کنیم. حالا یک دکتر محترمی ÷پیدا شده و زحمت ترجمه رو می کشه بهش خرده هم می گیریم. اصلا این ذات همه ما ایرانی هاست که فقط بلدیم به هرچیزی غر بزنیم و ایراد بگیریم. درست بشو هم نیستیم!

Iranian idiot گفت...

اين قضيهء‌ يك پزشك و علاقمندان به نوشته هاي ترجمه شده اش منو ياد "قضيهء حمار" توي هندسه مياندازه. جدا بي شباهت نيست! هست؟

ناشناس گفت...

برادر من در دفاع از حرف‌ات تو بخش نظرات اون لينک چيزکی نوشتم. اميدوارم يکسری دگمی که تو بالاترين (و همه جای مملکت) هستن منفی بارونش نکنن. گفتی اکانت نداری، اين از کمکی که من از دستم بر می‌اومد. رخصت

untitled گفت...

پوژن عزیز ممنونم.

ناشناس گفت...

سلام
وبلاگ شناسی شما عالی بود. واکنش شدید پزشک متقلب نشون میده که زدید توی خال. آقادکتر اگر ذهنیت سالمی داشت و واقعا دزد نبود، باید از توضیح شما تشکر می کرد. به هرحال فکر می کنم از این به بعد منبع را ذکر کند. و این نتیجه نکته سنجی شماست.ء

ناشناس گفت...

moteasefam.. ke in gone janeb dari mikonid.

ناشناس گفت...

اين هم عكسهايي كه نشان مي دهد يك پزشك كاملا منبع را ذكر مي كند
http://shakh.files.wordpress.com/2007/11/www-1pezeshk-com-archives-cat-999-index-html1.png
http://shakh.files.wordpress.com/2007/11/www-1pezeshk-com-archives-cat-6-index-html1.png
http://shakh.files.wordpress.com/2007/11/www-1pezeshk-com-archives-cat-1-index-html1.png
واقعا متاسفم
به خاطر يك حسود كه چشم ديدن پر بيينده بودن سايت يك پزشك را ندارد
يك پزشك ما را از مطالب خود محروم كرد

Farzad Fattahi گفت...

من با این پست کاملاً موافقم و اشتباه شما را در این می دانم که وقتی نویسنده و خوانندگان همه راضی هستند، شما نباید روی این نکته انگشت میگذاشتید.
وقتی یک پزشک در مورد همه چیز نظر بدهد نتیجه این می شود که در مصاحبه با رادیو زمانه می گوید من سرویس اینترنت 150 کیلوبیت ! در ثانیه دارم و ماهیانه بیش از صد هزارتومان بابت آن پرداخت می کنم
به نظرم محبوبیت بلاگ ایشان بسیار بیش از مقداریست که باید باشد

ناشناس گفت...

آقا دمت گرم که رکگویی را در وبلاگستان اشاعه می‌دهی.
من هم در مورد وبلاگ یک پزشک دقیقا همین احساس را داشتم. می‌گویم احساس چون من دسترسی به مقالات خارجی نداشتم اما مطمئن بودم مطالبش کپی برداری و ترجمه است. جالبتر اینکه جایی خواندم که کانتر وبلاگش را دستکاری کرده و تعداد ویزیتورهایش را بیشتر از چیزی که واقعا هست نشان میدهد. بعد شنیدم کانترش را برداشته.من در موردش بیتفاوت بودم اما فکر میکنم مثل تو باید با دید بازتری به دوروبرمان نگاه کنیم.
سعدی جواهری-اصفهان

untitled گفت...

واقعیتش به نظر من نسبت دادن دست کاری کانتر به یک پزشک یک مقدار خنده دار می آید. فکر هم نمی کنم این ادعا اثبات شده باشد. بنابراین به عنوان کردن آن به بهانه «رک گویی» چندان نظر مثبتی ندارم.

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

آقا اول میخواستم بد و بیراه بهت بگم ولی قبلش اتفاقی وبلاگ دکتر مزیدی رو خوندم که از سرسری خوانی برحذرم داشت. بعدشم بگم شخصا خیلی از وبلاگ دکتر مجیدی خوشم میاد و از طرفداراش هستم. ولی حالا با مطلب شما موافقم، از "بعد از تحریر" هایی که نوشتی هم کاملا معلومه که قصد انتقاد داشتی نه تخریب. دمت گرم

ناشناس گفت...

به جان خودم منم چند وقتی همین نظرات رو دارم ولی واسه این مردم گلابی وقتی درست حرف بزنی میشی دشمن
موفق باشی

untitled گفت...

مش مش عزیز همیشه شما با خوندن نظر کسانی که عنوان دکتر دارند سریع تغییر عقیده می دهید؟

ناشناس گفت...

چه ماجرای جالبی شده این داستان وبلاگ یک پزشک
من اون ماجرای قهر کردن رو که به هیچ وجه نمی فهمم
مثل اینکه وبلاگ کلاً خیلی چیزه حیثیتی هستش
راستی ممنون از بابت پپسی ای که برام باز کردی
کلی بازدیدکننده میاد هر روز
امیدوارم اون پوزیشن دکترات رو هم هرچه سریعتر در سانتا فه پیدا کنی

ناشناس گفت...

از همه بیشتر موخره اش چسبید. ما ایرانی ها موجودات خایه مالی هستیم . در یک دعوا هم خایه های شخص کم اعتبارتر که مالش اش صرف نمیکند. از این اخلاق های کلاس گذاشتن خیلی در وبلاگستان مد است باید سر فرصت نشست و حال یکی یکی شان را گرفت تا متمدنانه تر رفتار کنند

دانشمند گفت...

چهار سال بعد، این پست رو خودنم و تموم اون وبلاگ هایی که لینک کرده بودی به دستور مراجع عزیز بسته شدن. دردم آمد دادا

untitled گفت...

آره مرجع عالی مقام یه نارنجک انداخته وسطشون