من آخر ترم ام بود و به به دلیل مشغله نبودم. اما حالا کمی سرم خلوت شده و می خوام یک سری مطلب در مورد کارت اعتباری در آمریکا رو شروع کنم. داستان کارت اعتباری هم مثل بحران مالی نسبتا پیچیده است و اگر ما بخواهیم به عمق قضیه برویم احتمالا بیشتر از یک مطلب لازم است.
اول از همه بیایید برویم سر یک موجود ساده تر. حساب بانکی در آمریکا (checking account). در بیشتر جاهای دنیا از جمله اروپا و همین ایران خودمان حساب های جاری یک هزینه سالیانه دارند. به این معنی که سالانه مبلغی کوچکی از حساب شما کسر می شود و صرف هزینه های خدمات دهی به شما می شود. اما در سالهای اخیر در آمریکا مطابق روند گل و بلبل همه چیز حساب های جاری هم (در خیلی از بانک ها) مجانی شده اند. و از آن بهتر، همراه هر کدام از این حساب های مجانی یک کارت هست که به آن debit card می گویند که شما با آن می توانید از حسابتان خرج کنید بدون آنکه نیاز به حمل پول نقد داشته باشید. البته این کارت ها بر خلاف معادل هایشان در ایران از معمولا از شبکه شرکت خدمات کارت اعتباری Visa استفاده می کنند که در مطلب های بعد جزییاتش را که جالب هم هست با هم خواهیم دید. به علاوه شما یک دسته چک هم دارید. حالا حتما می پرسید چکونه این همه خدمات مجانی است؟ یعنی در دنیای سرمایه داری بانک ها این قدر مشتری هایشان را دوست دارند که به همه حساب مجانی می دهند؟ نه! بالاخره هزینه های خدمات دهی به شما از یک جایی باید تامین شود و آن هم جریمه هایی است که آدم های فقیر می شوند وقتی حسابشان منفی می شود. به این جریمه یا به قول بانک ها تعرفه، overdraft fee می گویند. حالا چه جوری ممکن است کسی جریمه شود؟ یک سناریو محتمل این است: فرض کنید پول برق شما ماهانه به طور اتوماتیک از حساب شما کم می شود. این ماه به دلیلی مصرف شما زیاد تر از همیشه بوده و در نتیجه شما پول برق بیشتر شده و مبلغ زیاد تری از معمول از حساب شما برداشت شده است. در نتیجه به دلیل بی پولی و فقرموجودی حساب شما حالا دقیقا صفر دلار شده است. در ضمن شما علاوه بر بی پولی ایراد دیگری هم دارید و آن این است که حواستان هم پرت است و هنوز نمی دانید که حساب شما صفر شده است. صبح که شما می روید سر کار یک قهوه یک دلاری می خرید. حساب شما می شود منفی یک دلار. بانک می آید اول قهوه را حساب می کند اما برای آنکه حساب شما منفی شده یک تعرفه ۳۵ دلاری* از شما بابت این خدمت عظیم حساب کردن قهوه می گیرد و حساب شما می شود منفی ۳۶ دلار**. تا شب که شما می روید خانه و می فهمید که حسابتان منفی شده است دو تا خرید کوچک یکی دو دلاری دیگر هم می کنید و هر دفعه ۳۵ دلار تعرفه می خورید. شب که می روید و حسابتان را چک می کنید می بینید حساب شما شده منفی صد و ده دلار! چند روز بعد که حقوق می گیرید صد دلار از حقوق شما می رود که حساب شما دوباره صفر شود. حساب ظاهرا مجانی شما فقط در یک نوبت برای شما حدود صد دلار آب خورده است! یک چنین اتفاقی خیلی بیشتر از آنکه فکرش را بکنید می افتد. به خصوص برای آدم های فقیر. بانک ها یاد گرفته اند که آدم های فقیر با یک احتمال خوبی که به تجربه با دقت خوبی آنرا محاسبه کرده اند ممکن است یک جایی یک سوتی بدهند و حسابشان منفی بشود و بشود یک تعرفه اساسی به آنها بست. بنابراین خیلی از آنها اصلا آمده اند کل مدل بیزنس شان در مورد حساب های جاری را بر این پایه بنا کرده اند. تعرفه ها طوری تنظیم شده اند که نه تنها هزینه های خدمات بانکی پوشانده شود که سود قابل توجهی هم برای بانک باقی بماند (این را ببینید). در حدی که مثلا در سال ۲۰۰۹ در مجموع بانک ها حدود ۳۹ ملیارد دلار درآمد از محل overdraft fee ها داشتند (منبع این گزارش) و نیمی از سود بانک های تجاری هم از محل تعرفه های مختلف که overdraft fee یکی از مهم ترین آنهاست بوده است. از آن طرف هم که حساب های ظاهرا مجانی مشتری بیشتری را جذب می کند. ملت هم که کلا خوشحالند. یا اصلا نمی دانند چنین جریمه هایی وجود دارد یا اینکه اگر هم می دانند می گویند من حواسم جمع است و برای من پیش نمی آید. خود من وقتی اولین حسابم را باز می کردم کسی به من نگفت که چیزی به نام overdraft fee وجود دارد و فکر می کردم مثل خیلی کشور های اروپایی حساب شما که منفی شد بانک حساب شما را بلوکه می کند و خرید های بعدی شما انجام نمی شود و شما می فهمید که مشکلی هست. اما وقتی یک بار حسابم منفی شد و ۱۴۰ دلار جریمه شدم تازه به وجود این fee پی بردم! در مورد خاص من داستان حتی جالب تر هم بود. ظاهرا بانک ان زمان من (Bank of America) روش با مزه ای در پردازش هزینه های ملت داشته است. وقتی چندین هزینه با فاصله زمانی نسبتا کوتاه روی حساب ملت می آمده بانک به جای آنکه آنها را به ترتیب زمانی شان پردازش کند آنها از به ترتیب مبلغ بزرگ به کوچک پردازش می کرده است. با این کار اگر حساب شما منفی شود شما جریمه بیشتری می شوید؛ آن خرید بزرگ اول حساب شما را صفر می کند و بعد شما برای هر کدام از چندین خرید کوچک یک تعرفه ۳۵ دلاری می خورید. در صورتی که اگر آن چند خرید کوچک زود تر از خرید بزرگ روی حساب شما آمده بودند و اگر بانک اول آنها را پردازش می کرد شما فقط یک بار برای منفی شدن حسابتان جریمه می شدید و این ظاهرا ممکن است اتفاقی باشد که در مورد من افتاد. در آن زمان اعتراض های من به بانک به جایی نرسید و تنها در نهایت یکی از جریمه ها را لغو کردند و من ۱۰۵ دلار تعرفه را با جان و دل پرداخت کردم. اما یکی دو سال بعد برایم بک نامه از دادگاه ایالتی فلوریدا آمد که گروهی از مشتری های Bank of America که به این روش جریمه شده بودند آن بانک را به دادگاه برده اند و در نهایت در جریان دادگاه بانک با شکات مصالحه کرده و قبول کرده که به ازای هر دلار جریمه ۴۵ سنت را بر گرداند که کلش ۴۱۰ ملیون دلار شده است! یعنی بانک نزدیک به یک ملیارد دلار فقط از این عوض کردن ترتیب پردازش خرید ها درامد داشته که نیم ملیارد دلارش هم در نهایت به جیبش رفته است (این را ببینید). هیچ کس هم نیست به بانک بگوید بالای چشمت ابرو است. در ادامه نامه هم قاضی مربوطه به اطلاع من رسانده بود که اگر مایل به قبول این توافق هستم که لازم نیست اقدامی کنم و مبلغ توافقی به من بر می گردد (هنوز خبری از آن پول نشده است). اما اگر این توافق را قبول ندارم می توانم با استخدام وکلای خود راسا از بانک شکایت کنم. من هم با اینکه فکر می کردم بانک باید بخش بزرگ تری از جریمه را برگرداند، چون دیدم چند صد هزار دلار ناقابل ندارم که پول وکیل درجه یک بدهم که صد دلارم را کامل پس بگیرم همان را قبول کردم. حالا معنی کل این داستان چیست؟ ساده است. جماعت فقیر تر (امثال من دانشجو) دارند هزینه حساب مجانی برای آدم های ثروتمند تر را که حسابشان همیشه پر از پول است می دهند (مرتبط). یعنی انتقال ثروت از آدم های فقیر به ثروتمند و نه بر عکس! از آن طرف هم توهم مجانی بودن حساب باعث می شود افراد بیشتری به خصوص آدم های فقیری که به علت هزینه سالیه افتتاح حساب تا آن زمان حسابی نداشته اند بیایند حساب باز کنند و احتمالا هم در تله overdraft fee سر یک سهل انگاری کوچک بیفتند (تعجب نکنید. همچین آدم هایی به تعداد زیاد در آمریکا وجود دارند).
حالا یکی ممکن است بگوید چگونه چنین کار رسما کثیفی قانونی است؟ (اگر فکر می کنید که این کار کثیف نیست باید بگویم لوح روح شما مطابق ادبیات کتاب دینی دبستان های ایران سیاه شده و به برگشت شما دیگر امیدی نیست.) تا قبل از سال ۲۰۱۰ هیچ قانونی که به این مساله بپردازد نداشت. بانک ها مراقب بودند که اسم حساب کردن خرید های زیر صفر شما را «خدمت» یا courtesy بگذارند نه چیزی که واقعا بود یعنی یک قرض. و به همین دلیل است که پولی که شما می دهید اسمش fee (تعرفه) است نه fine (جریمه) یا loan (قرض). دلیلش هم این بود که قوانینی در مورد قرض دادن پول وجود داشت و قرض دهنده باید قبل از قرض دادن پول به قرض گیرنده شرایط قرض را اطلاع می داد و با او توافق می کرد تا قرض اصولا بتواند انجام شود*. اگر هم بانک قرار بود این کار را بکند دیگر نمی توانست تعرفه های با مزه اش را در پاچه ملت کند و حتی اگر ۱۰۰۰ درصد هم بهره برای قرضش منظور می کرد نمی توانست برای یک قهوه یک دلاری که آنرا روز بعدش طرف تصفیه می کرد ۳۵ دلار از او بگیرد (این را ببینید). از آن طرف هم خدمت مربوطه هم که هر قیمتی که بانک خدوم ما رویش بگذارد دارد و در نتیجه بانک ها می توانند تعرفه را تا رقم عجیب غریب ۳۵ دلار بالا ببرند. بازار هم که واکنش خاصی نمی تواند نشان بدهد چون حالا که بیشتر بانک ها امکان گرفتن رقم های عجیب غریب زیاد را دارند ترجیح می دهند روی این داستان رقابت نکنند و همه با هم تعرفه را رقم های نسبتا بالایی بگذارند (این به نظر من یک مثال از معمای زندانی تکرار شونده است که همکاری بین بانک ها می تواند شکل بگیرد) . در نهایت در سال ۲۰۱۰ بانک مرکزی آمریکا که دید آش خیلی شور شده با وضع قانونی این امکان را به دارندگان حساب داد که از بانک بخواهند آنها را از این خدمتش مستثنی کند و به جایش هر وقت حسابی منفی شد آن را بلوکه کند. دقت کنید که خود دارندگاه حساب باید این درخواست را می دادند نه اینکه از این به بعد این لطف اتوماتیک شامل حال همه نشود. در نتیجه هم در عمل حدود ۹۰ درصد دارندگان حساب که به خصوص شامل قشر پایین و کم سواد که هدف نهایی این تعرفه بودند برای لغو خدمت فوق درخواستی نکردند و هنوز بانک هابا روش سابق دارند سودشان را می کنند و حساب مجانی به ملت می دهند (منبع. این را هم در مورد این داستان و واکنش بانک ها به آن ببینید.)
به نظر من بانک مرکزی آمریکا و یا کنگره اگر می خواهد واقعا کاری کند دو کار می تواند انجام بدهد: روش بازار آزاد: این خدمت عظیم بانک ها در حساب کردن قهوه شما یک قرض با بهره بالا حساب شود و تمامی موارد قوانین پول قرض کردن بر آن کم و بیش حاکم شود. به این معنا که حد بالایی برای بهره قرض فوق وجود داشته باشد و تعرفه قرض دادن پول مقدار عجیب غریبی نباشد و قبل از قرض دادن قرض نیاز به توافق روشن و صریح بانک و مشتری (مثلا امضای یک قرارداد در موقع باز کردن حساب) باشد و دفعات این قرض دادن از عدد مشخصی بیشتر نشود و غیره. به این ترتیب حداقل سنگ بنای بازار آزاد یعنی انتخاب آزادانه و شفاف مشتری حفظ می شود و خدمات هم درست قیمت گذاری می شوند. دقت هم کنید شرایط حاضر یک از وارد شکست بازار است و طی شرایطی ناعادلانه عدم شفافیت و معمای زندانی تکرار شونده جلوی انتخاب بانک بهینه را می گیرد و در نتیجه تعرفه ها به علت رقابت پایین نمی آیند. احتمالا شفافیت و کم کردن حاشیه سود عجیب و غریب بانک ها روی تعرفه بتواند سبب رقابت جدی تر بین بانک ها آنها بشود. روش سوسیالیستی: بانک ها در رویکردی شفاف هزینه سالیانه ی نسبتا ناچیزی را برای افتتاح حساب از همه ی دارندگان حساب بگیرند. حالا شما بر مبنای میزان سوسیالیست/کاپیتالیست بودنتان یکی و یا ترکیبی از این دو را انتخاب کنید. در مجموع نظر شخصی من این است که روش دوم عادلانه تر است چون من نگران انتقال ثروت از آدم های فقیر تر و نا آگاه به آدم های ثروتمند تر هستم و روش اول در نهایت امکان این انتقال ثروت را شاید فراهم کند.
حالا این داستان را دارید؟ داستان کارت اعتباری هم درست مثل همین است منتها با یک مکانیزم پیچیده تر. یعنی باز هم فقرا هزینه سواری ثرومندان رامی دهند. این داستان را در مطلب بعدی پی می گیریم.
پی نوشت:
* مبلغ overdraft fee از چند دلار در بعضی بانک های کوچک محلی تا ۴۰ دلار متغیر است. میزان آن ایالت به ایالت هم در خود یک بانک هم فرق می کند. معمولا در بانک های بزرگ میزان آن بین ۲۵ تا ۳۵ دلار است.
** جالب است که مثل همیشه هم برادر گرینسپن رییس بانک مرکزی وسط ماجرا بود و او بود که به بانک ها اجازه کارهای فوق را داد.
اول از همه بیایید برویم سر یک موجود ساده تر. حساب بانکی در آمریکا (checking account). در بیشتر جاهای دنیا از جمله اروپا و همین ایران خودمان حساب های جاری یک هزینه سالیانه دارند. به این معنی که سالانه مبلغی کوچکی از حساب شما کسر می شود و صرف هزینه های خدمات دهی به شما می شود. اما در سالهای اخیر در آمریکا مطابق روند گل و بلبل همه چیز حساب های جاری هم (در خیلی از بانک ها) مجانی شده اند. و از آن بهتر، همراه هر کدام از این حساب های مجانی یک کارت هست که به آن debit card می گویند که شما با آن می توانید از حسابتان خرج کنید بدون آنکه نیاز به حمل پول نقد داشته باشید. البته این کارت ها بر خلاف معادل هایشان در ایران از معمولا از شبکه شرکت خدمات کارت اعتباری Visa استفاده می کنند که در مطلب های بعد جزییاتش را که جالب هم هست با هم خواهیم دید. به علاوه شما یک دسته چک هم دارید. حالا حتما می پرسید چکونه این همه خدمات مجانی است؟ یعنی در دنیای سرمایه داری بانک ها این قدر مشتری هایشان را دوست دارند که به همه حساب مجانی می دهند؟ نه! بالاخره هزینه های خدمات دهی به شما از یک جایی باید تامین شود و آن هم جریمه هایی است که آدم های فقیر می شوند وقتی حسابشان منفی می شود. به این جریمه یا به قول بانک ها تعرفه، overdraft fee می گویند. حالا چه جوری ممکن است کسی جریمه شود؟ یک سناریو محتمل این است: فرض کنید پول برق شما ماهانه به طور اتوماتیک از حساب شما کم می شود. این ماه به دلیلی مصرف شما زیاد تر از همیشه بوده و در نتیجه شما پول برق بیشتر شده و مبلغ زیاد تری از معمول از حساب شما برداشت شده است. در نتیجه به دلیل بی پولی و فقرموجودی حساب شما حالا دقیقا صفر دلار شده است. در ضمن شما علاوه بر بی پولی ایراد دیگری هم دارید و آن این است که حواستان هم پرت است و هنوز نمی دانید که حساب شما صفر شده است. صبح که شما می روید سر کار یک قهوه یک دلاری می خرید. حساب شما می شود منفی یک دلار. بانک می آید اول قهوه را حساب می کند اما برای آنکه حساب شما منفی شده یک تعرفه ۳۵ دلاری* از شما بابت این خدمت عظیم حساب کردن قهوه می گیرد و حساب شما می شود منفی ۳۶ دلار**. تا شب که شما می روید خانه و می فهمید که حسابتان منفی شده است دو تا خرید کوچک یکی دو دلاری دیگر هم می کنید و هر دفعه ۳۵ دلار تعرفه می خورید. شب که می روید و حسابتان را چک می کنید می بینید حساب شما شده منفی صد و ده دلار! چند روز بعد که حقوق می گیرید صد دلار از حقوق شما می رود که حساب شما دوباره صفر شود. حساب ظاهرا مجانی شما فقط در یک نوبت برای شما حدود صد دلار آب خورده است! یک چنین اتفاقی خیلی بیشتر از آنکه فکرش را بکنید می افتد. به خصوص برای آدم های فقیر. بانک ها یاد گرفته اند که آدم های فقیر با یک احتمال خوبی که به تجربه با دقت خوبی آنرا محاسبه کرده اند ممکن است یک جایی یک سوتی بدهند و حسابشان منفی بشود و بشود یک تعرفه اساسی به آنها بست. بنابراین خیلی از آنها اصلا آمده اند کل مدل بیزنس شان در مورد حساب های جاری را بر این پایه بنا کرده اند. تعرفه ها طوری تنظیم شده اند که نه تنها هزینه های خدمات بانکی پوشانده شود که سود قابل توجهی هم برای بانک باقی بماند (این را ببینید). در حدی که مثلا در سال ۲۰۰۹ در مجموع بانک ها حدود ۳۹ ملیارد دلار درآمد از محل overdraft fee ها داشتند (منبع این گزارش) و نیمی از سود بانک های تجاری هم از محل تعرفه های مختلف که overdraft fee یکی از مهم ترین آنهاست بوده است. از آن طرف هم که حساب های ظاهرا مجانی مشتری بیشتری را جذب می کند. ملت هم که کلا خوشحالند. یا اصلا نمی دانند چنین جریمه هایی وجود دارد یا اینکه اگر هم می دانند می گویند من حواسم جمع است و برای من پیش نمی آید. خود من وقتی اولین حسابم را باز می کردم کسی به من نگفت که چیزی به نام overdraft fee وجود دارد و فکر می کردم مثل خیلی کشور های اروپایی حساب شما که منفی شد بانک حساب شما را بلوکه می کند و خرید های بعدی شما انجام نمی شود و شما می فهمید که مشکلی هست. اما وقتی یک بار حسابم منفی شد و ۱۴۰ دلار جریمه شدم تازه به وجود این fee پی بردم! در مورد خاص من داستان حتی جالب تر هم بود. ظاهرا بانک ان زمان من (Bank of America) روش با مزه ای در پردازش هزینه های ملت داشته است. وقتی چندین هزینه با فاصله زمانی نسبتا کوتاه روی حساب ملت می آمده بانک به جای آنکه آنها را به ترتیب زمانی شان پردازش کند آنها از به ترتیب مبلغ بزرگ به کوچک پردازش می کرده است. با این کار اگر حساب شما منفی شود شما جریمه بیشتری می شوید؛ آن خرید بزرگ اول حساب شما را صفر می کند و بعد شما برای هر کدام از چندین خرید کوچک یک تعرفه ۳۵ دلاری می خورید. در صورتی که اگر آن چند خرید کوچک زود تر از خرید بزرگ روی حساب شما آمده بودند و اگر بانک اول آنها را پردازش می کرد شما فقط یک بار برای منفی شدن حسابتان جریمه می شدید و این ظاهرا ممکن است اتفاقی باشد که در مورد من افتاد. در آن زمان اعتراض های من به بانک به جایی نرسید و تنها در نهایت یکی از جریمه ها را لغو کردند و من ۱۰۵ دلار تعرفه را با جان و دل پرداخت کردم. اما یکی دو سال بعد برایم بک نامه از دادگاه ایالتی فلوریدا آمد که گروهی از مشتری های Bank of America که به این روش جریمه شده بودند آن بانک را به دادگاه برده اند و در نهایت در جریان دادگاه بانک با شکات مصالحه کرده و قبول کرده که به ازای هر دلار جریمه ۴۵ سنت را بر گرداند که کلش ۴۱۰ ملیون دلار شده است! یعنی بانک نزدیک به یک ملیارد دلار فقط از این عوض کردن ترتیب پردازش خرید ها درامد داشته که نیم ملیارد دلارش هم در نهایت به جیبش رفته است (این را ببینید). هیچ کس هم نیست به بانک بگوید بالای چشمت ابرو است. در ادامه نامه هم قاضی مربوطه به اطلاع من رسانده بود که اگر مایل به قبول این توافق هستم که لازم نیست اقدامی کنم و مبلغ توافقی به من بر می گردد (هنوز خبری از آن پول نشده است). اما اگر این توافق را قبول ندارم می توانم با استخدام وکلای خود راسا از بانک شکایت کنم. من هم با اینکه فکر می کردم بانک باید بخش بزرگ تری از جریمه را برگرداند، چون دیدم چند صد هزار دلار ناقابل ندارم که پول وکیل درجه یک بدهم که صد دلارم را کامل پس بگیرم همان را قبول کردم. حالا معنی کل این داستان چیست؟ ساده است. جماعت فقیر تر (امثال من دانشجو) دارند هزینه حساب مجانی برای آدم های ثروتمند تر را که حسابشان همیشه پر از پول است می دهند (مرتبط). یعنی انتقال ثروت از آدم های فقیر به ثروتمند و نه بر عکس! از آن طرف هم توهم مجانی بودن حساب باعث می شود افراد بیشتری به خصوص آدم های فقیری که به علت هزینه سالیه افتتاح حساب تا آن زمان حسابی نداشته اند بیایند حساب باز کنند و احتمالا هم در تله overdraft fee سر یک سهل انگاری کوچک بیفتند (تعجب نکنید. همچین آدم هایی به تعداد زیاد در آمریکا وجود دارند).
حالا یکی ممکن است بگوید چگونه چنین کار رسما کثیفی قانونی است؟ (اگر فکر می کنید که این کار کثیف نیست باید بگویم لوح روح شما مطابق ادبیات کتاب دینی دبستان های ایران سیاه شده و به برگشت شما دیگر امیدی نیست.) تا قبل از سال ۲۰۱۰ هیچ قانونی که به این مساله بپردازد نداشت. بانک ها مراقب بودند که اسم حساب کردن خرید های زیر صفر شما را «خدمت» یا courtesy بگذارند نه چیزی که واقعا بود یعنی یک قرض. و به همین دلیل است که پولی که شما می دهید اسمش fee (تعرفه) است نه fine (جریمه) یا loan (قرض). دلیلش هم این بود که قوانینی در مورد قرض دادن پول وجود داشت و قرض دهنده باید قبل از قرض دادن پول به قرض گیرنده شرایط قرض را اطلاع می داد و با او توافق می کرد تا قرض اصولا بتواند انجام شود*. اگر هم بانک قرار بود این کار را بکند دیگر نمی توانست تعرفه های با مزه اش را در پاچه ملت کند و حتی اگر ۱۰۰۰ درصد هم بهره برای قرضش منظور می کرد نمی توانست برای یک قهوه یک دلاری که آنرا روز بعدش طرف تصفیه می کرد ۳۵ دلار از او بگیرد (این را ببینید). از آن طرف هم خدمت مربوطه هم که هر قیمتی که بانک خدوم ما رویش بگذارد دارد و در نتیجه بانک ها می توانند تعرفه را تا رقم عجیب غریب ۳۵ دلار بالا ببرند. بازار هم که واکنش خاصی نمی تواند نشان بدهد چون حالا که بیشتر بانک ها امکان گرفتن رقم های عجیب غریب زیاد را دارند ترجیح می دهند روی این داستان رقابت نکنند و همه با هم تعرفه را رقم های نسبتا بالایی بگذارند (این به نظر من یک مثال از معمای زندانی تکرار شونده است که همکاری بین بانک ها می تواند شکل بگیرد) . در نهایت در سال ۲۰۱۰ بانک مرکزی آمریکا که دید آش خیلی شور شده با وضع قانونی این امکان را به دارندگان حساب داد که از بانک بخواهند آنها را از این خدمتش مستثنی کند و به جایش هر وقت حسابی منفی شد آن را بلوکه کند. دقت کنید که خود دارندگاه حساب باید این درخواست را می دادند نه اینکه از این به بعد این لطف اتوماتیک شامل حال همه نشود. در نتیجه هم در عمل حدود ۹۰ درصد دارندگان حساب که به خصوص شامل قشر پایین و کم سواد که هدف نهایی این تعرفه بودند برای لغو خدمت فوق درخواستی نکردند و هنوز بانک هابا روش سابق دارند سودشان را می کنند و حساب مجانی به ملت می دهند (منبع. این را هم در مورد این داستان و واکنش بانک ها به آن ببینید.)
به نظر من بانک مرکزی آمریکا و یا کنگره اگر می خواهد واقعا کاری کند دو کار می تواند انجام بدهد: روش بازار آزاد: این خدمت عظیم بانک ها در حساب کردن قهوه شما یک قرض با بهره بالا حساب شود و تمامی موارد قوانین پول قرض کردن بر آن کم و بیش حاکم شود. به این معنا که حد بالایی برای بهره قرض فوق وجود داشته باشد و تعرفه قرض دادن پول مقدار عجیب غریبی نباشد و قبل از قرض دادن قرض نیاز به توافق روشن و صریح بانک و مشتری (مثلا امضای یک قرارداد در موقع باز کردن حساب) باشد و دفعات این قرض دادن از عدد مشخصی بیشتر نشود و غیره. به این ترتیب حداقل سنگ بنای بازار آزاد یعنی انتخاب آزادانه و شفاف مشتری حفظ می شود و خدمات هم درست قیمت گذاری می شوند. دقت هم کنید شرایط حاضر یک از وارد شکست بازار است و طی شرایطی ناعادلانه عدم شفافیت و معمای زندانی تکرار شونده جلوی انتخاب بانک بهینه را می گیرد و در نتیجه تعرفه ها به علت رقابت پایین نمی آیند. احتمالا شفافیت و کم کردن حاشیه سود عجیب و غریب بانک ها روی تعرفه بتواند سبب رقابت جدی تر بین بانک ها آنها بشود. روش سوسیالیستی: بانک ها در رویکردی شفاف هزینه سالیانه ی نسبتا ناچیزی را برای افتتاح حساب از همه ی دارندگان حساب بگیرند. حالا شما بر مبنای میزان سوسیالیست/کاپیتالیست بودنتان یکی و یا ترکیبی از این دو را انتخاب کنید. در مجموع نظر شخصی من این است که روش دوم عادلانه تر است چون من نگران انتقال ثروت از آدم های فقیر تر و نا آگاه به آدم های ثروتمند تر هستم و روش اول در نهایت امکان این انتقال ثروت را شاید فراهم کند.
حالا این داستان را دارید؟ داستان کارت اعتباری هم درست مثل همین است منتها با یک مکانیزم پیچیده تر. یعنی باز هم فقرا هزینه سواری ثرومندان رامی دهند. این داستان را در مطلب بعدی پی می گیریم.
پی نوشت:
* مبلغ overdraft fee از چند دلار در بعضی بانک های کوچک محلی تا ۴۰ دلار متغیر است. میزان آن ایالت به ایالت هم در خود یک بانک هم فرق می کند. معمولا در بانک های بزرگ میزان آن بین ۲۵ تا ۳۵ دلار است.
** جالب است که مثل همیشه هم برادر گرینسپن رییس بانک مرکزی وسط ماجرا بود و او بود که به بانک ها اجازه کارهای فوق را داد.